عرب که میدان فکر و عملش هرگز از جولانگاه شترانش تجاوز نکرده بود، برای اداره کشورهای وسیعی که به دستش افتاد، نمیتوانست از موالی (ایرانیان) صرفنظر نماید، زیرا اطلاعات ناقص و محدود ایشان برای اداره امور کفایت نمیکرد و ناچار دیر یا زود برتری ذوق و نبوغ ایرانیان را اذعان نمود.
با چنین اندیشهای بود که یک خلیفۀ مغرور اموی مجبور شد این عبارت معروف را بگوید که، «از ایرانیها در شگفتم. هزار سال حکومت کردند و ساعتی به ما محتاج نبودند. و ما صد سال حکومت کردیم و لحظهای از آنها بینیاز نشدیم».
استاد رکنالدین همایونفرخ
مستعربان و شیفتگان ادب عرب، پیوسته سخن از این مقوله راندهاند که ادب فارسی و شعر فارسی، دنبالهرو ادب و شعر عرب بوده است و ایرانیان پیش از تسلط عرب و آشنایی با زبان عربی، نه شعر داشتهاند و نه نثر!