سالهاست که فرهنگ و تاریخ ایران و کسانی چون هوخشتره، کوروش، داریوش، اردشیر بابکان، شاهاسماعیل صفوی، نادرشاه افشار و آغامحمدخان قاجار و... مورد هجمه و تمسخر روشنفکران و چپهای فکری بودهاند.
از نظر ایشان، اتهام هوخشتره داشتن نام مسخره (به معنای شاه خوب) و حمله به کشور همسایه، کوروش یهودی بودن و حمله به بابِل همراه با کشتار مردم، داریوش سرکوب وحشیانۀ شورشیان داخلی، اردشیر بابکان رفتار وحشیانه با شاه اشکانی و برپایی حکومت دینی و ایجاد جامعۀ طبقاتی، شاهاسماعیل صفوی کشتار مخالفان مذهبی و احیای دوبارۀ ایران، نادرشاه افشار بدرفتاری با مردم و حمله به دهلی و غارت هند، آغامحمدخان قاجار گسترش دوبارۀ مرزهای ایران و عدم انعطاف در شئون مربوط به ادارۀ مملکت و... میباشد.
دکتر محمود افشار
یکی از بزرگترین آرزوهای من پس از «حفظ تمامیت ارضی ایران»، اینست که همواره در قلمرو زبان فارسی یگانگی و همزیستی حکمفرما باشد. «قلمرو زبان فارسی» کجاست و «زبان فارسی» چیست که من تا این اندازه دلباختۀ این و پایبند آنم؟
بیست و چند سال پیش که با کشتی از اروپا به ایران میآمدم، یک تاجیک اهل فرارود با من همسفر شد. همین که لب به سخن گشود، به راستی لذتی که از گفتگو با او بردم، فراموشناشدنی است. انگار که اشعار نغز رودکی را با لهجۀ بخارایی میشنیدم، که میفرمود:
بوی جوی مولیان آید همی
یاد یار مهربان آید همی
ریگ آموی و درشتیهای آن
زیر پایم پرنیان آید همی
آب جیحون با همه پهناوری
خنگ ما را تا میان آید همی