عصر مولانا، برههای از تاریخ سرزمین ماست.
حکومت فرمانروایان بیگانه، جنگ و جدالهای بیمورد و مکرر حکومتها و نیز تاخت و تاز اقوام بیفرهنگی چون اغوزان و مغولان باعث بروز تباهیها و بیسامانیهای فرهنگی و فساد عقیده و دلمردگی در میان اقشار مردم شده بود.
شهرهای بزرگ ایران که بیشتر آنها سابقۀ چند صد سال تمدن داشتند، مانند بخارا و سمرقند و بلخ و غزنین و هرات و مرو و طوس و ری و قزوین و دامغان و قم و زنجان و همدان و نیشابور و اصفهان، با خاک یکسان شدند و در پارهای از شهرها مانند نیشابور زنان و کودکان بسیاری کشته شدند.
این حوادث ناگوار، رمق از مردم ایران گرفت. به همین جهت ادبیات ایران تا مدتها در حال ضعف و انقراض بود.
مولانا در اشعار خود بسیار به موضوعات اخلاقی و اجتماعی پرداخته است.
محتسب در نیمهشب جایی رسید در بُن دیوار مردی خفته دید
گفت هی مستی چه خوردستی، بگو گفت ازین خوردم که هست اندر سبو
گفت آخر در سبو وا گو که چیست گفت از آنکه خوردهام، گفت این خفیست
گفت آنچه خوردهای آن چیست، آن گفت آنکه در سبو مخفی است آن
دُور میشد این سوال و این جواب ماند چون خر محتسب اندر خلاب
گفت او را محتسب، هین آه کن مست هوهو کرد هنگام سَخن
گفت، گفتم آه کن هو میکنی گفت من شادم تو از غم منحنی
آه، از درد وغم و بیدادی است هویهویِ مِیخواران، از شادی است
محتسب گفت این ندانم خیز خیز معرفت متراش و بگذار این ستیز
گفت رو تو از کجا من از کجا گفت مستی، خیز تا زندان بیا
گفت مست، ای محتسب بگذار و رو از برهنه کی توان بردن گرو
گر مرا خود قوت رفتن بُدی خانۀ خود رفتمی، وین کِی شدی
من اگر با عقل و با امکانمی همچو شیخان بر سر دکانمی
بشنوید ندایِ ما را از درون میهن
این ندا برای فراخوان از تمامی فرزندان راستین و مبارز چهارنقطه ی ایران از از کوبانی تا کابل، از اوستیای شمالی و سمرقند و بخارا تا کومزارها در آن سوی آب های نیلگون خلیج فارس واز ایرانی تباران ساکن در دیگر کشورها برای پیوستن به اتحادیه ی میهنی که یک ضرورت تاریخی است برای نجات ایران و ایرانی.
برای نجات ایران و ایرانی گرد آمدن تمامی فرزندان راستین و مبارز ایران دراتحادیه ی میهنی ضروریست.گفتنی ها همه گفته شده و حال زمان عمل است.همچنانکه قطره های باران بر آسمان میهنمان برای زدودن زشتی وناپاکی ها ، بخشیدن شادی و طراوت به رویش جوانه های زندگی ، باریدن را آغاز نموده اند.
ذرات زلال و پاک بخارآب همراه با نوازش سرودهای آناهیتا در قطره های باران یکی یکی گرد هم می آیند ، یک اتحادیه کوچک اعم ازافراد مستقل و هواداران قبلی اپوزیسیون های بی عمل و بدور از سیاست بازیِ رهبران احزاب منفعل عافیت طلب ، برای ساختن اتحادیه ای بزرگتر، برای نجات ملت و میهن از چنگال اهریمن.
بارش قطره ها آغاز شده، بزودی بارش باران ، تبدیل به رودهای روان تا سرمنزل رهایی ، آزادی به گستردگیِ دریایِ میهن خواهند شد.
فرِ نیاکانی تجلی یافته و فرزندانش رابه گرد خود فرا می خواند. فرنیاکانی فروزه ی پادشاهی(پادشهی)پدافندی مردم را در برق چشمان ، تبسم لبان و گرمای دست تمامی کاویان ها ، این فرزندان راستین ایران ، قرار داده است.
دست آنان را فشرده و برای رسیدن به دریای رهایی و آزادی همراه شوید.
درود گرم (ا.و.گ.ا) به مانند درودهای گرم نیاکانی ( دو- رود جاری و زندگی بخش در وجود هر ایرانی" نیک اندیشی " و " نیک منشی " ) برایِ :
تمامی فرزندان راستین ایران
جاویدان نیایش های نیاکانمان نگاهبان تمامی فرزندان ایران باد.
امروزناهید شید هفدهم بهمن ماه سال 12783 آریایی
برابر با جمعه هفدهم بهمن ماه 1393 تازی وششم ماه فوریه 2015میلادی
(ا.و.گ.ا)