مهرداد ایرانمهر
عوام هیچگاه در یک جامعه از بین نمیروند و آمارشان هرگز به صفر نخواهد رسید.
مفهوم واژه عوام خیلی عام است، اما میتوان گروهی اقلیت را که تقریبا هیچ تفکری در حوزه اجتماعی از خود ندارند، به عنوان جمعیت عوام محض در نظر گرفت.
اما در هر طیفی و با سطحی سیال و در نظر گرفتن حوزههای مختلف، باید حدود ۷۰ تا ۸۰ درصد جمعیت یک جامعه را به طور عام تحت لفظ عوام قرار داد.
این جمعیت عام، همان جمعیتی است که تحت تاثیر رسانه قرار داشته و موضعگیریهایش با هر موجی دچار دگرگونی نسبی میشود.
اما موضوع بحث در اینجا، همان مفهوم عوام به شکل محض است. این طیف در ایران، عمدتا مذهبی هستند. یعنی هر فرد مذهبی را نمیتوان لزوما در طیف عوام برشمرد اما تقریبا هر فرد عامی، با احتمال بالا مذهبی هم هست. حال استثناهایی هم وجود دارد که در اینجا به آن نمیپردازیم.
نمونهء این طیف عوام عموما مذهبی، برای مثال همین ذوبشدگان و هیئتیها و پایگاهیهای کنونی را شامل میشود. یعنی یک هسته سخت که هیچ منطقی برایشان مفهوم نیست.
میدانیم جماعت طرفدار تحولات ۵۷، خیلی درصد درشتتری از مردم چهار دهه پیش ایران را شامل میشد. اما به دلایل گوناگونی که جای بحثش اینجا نیست، رفتهرفته آب رفت و کوچک شد تا به این هسته سخت کنونی رسید.
این فکر که روزی این مقدار هم در اینجا یا هر جامعه دیگری با کیفیتهای متفاوت، آب رفته و به سمت صفر میل کند، البته سادهاندیشی خواهد بود.
بنابراین هر جامعهای، به هر حال میان ۳ تا ۱۵ درصد و آن هم بسته به وضعیت اجتماعی و آموزشی و سیاسی و تاریخی خود، جمعیت عوام محض خواهد داشت.
یعنی همانگونه که گفتیم، میانگین چیزی حدود ۷ درصد از افراد هر جامعه، تقریبا هیچ تفکری در حوزه اجتماعی از خود ندارند و البته این اقلیت هیچگاه و در هیچ دورهای از میان نرفته و صفر نخواهند شد.
این از لحاظ سیاسی و اجتماعی، و حال همین روند در حوزههای فرهنگی و اقتصادی و دانش و اطلاعات عمومی هم مصداق دارد.
برای مثال، یکی از حوزههای به شدت عوامزده، حوزه شاخههای مختلف علوم انسانی است که به دلیل قابل تفسیر بودن، اکثر افراد در آن اقیانوسی پهناور به عمق یک وجب هستند.
غلطهای مصطلح و رایجی که مثلا در حوزه تاریخ کشورمان جاری است، آنقدر پرشمار است که در حوصله این بحث نمیگنجد. البته تمام گناه بر دوش این عوام نیمهباسواد نیست، زیرا بنیانهای نادرستی که به اصطلاح بزرگان و پیسکسوتان این حوزه پذیرفته و گستردهاند، امروزه تبدیل به چاه ویل هولناکی شده است که باعث تولید و حجیمتر شدن جمعیت عوام در این حوزه گردیده است.
پذیرش بیچون و چرای مفاهیمی غلط همچون کوچ آریاییهایی، خاستگاه سیبریایی ایرانوج، سامی بودن میانرودان، یکتاپرست بودن هحامنشیان، تاریخ ۲۵۰۰ ساله ایران، خیالی بودن پیشدادیان و کیانیان، آرامی بودن خطهای ایرانی و زبان دیوانی هخامنشی و انبوهی از مفاهیم نادرست دیگر در جامعه دانشگاهی علوم انسانی کشورمان، عمق فاجعه را به روشنی نشان میدهد.
اما از آنجا که این حوزه یعنی بررسی مولفههای گستره علوم انسانی مبحثی جداست، بنابراین آن را به گفتاری دیگر وامیگذاریم.