نوشتار ایرانی

نوشتار ایرانی

فرهنگ و تاریخ اجتماعی ایرانیان
نوشتار ایرانی

نوشتار ایرانی

فرهنگ و تاریخ اجتماعی ایرانیان

امید شریفی دانا


مهرداد ایران‌مهر

او شخصیتی فوق‌العاده برونگرا دارد. برخی ایراد می‌گیرند که جوراب‌فروش بوده است. اما بنده تکمیل می‌کنم که جوراب‌فروشی او در یک زیرپله در ضلع جنوبی میدان هفت تیر تهران بود.

بنابراین نه تنها ننگ نیست، بلکه آفرین به او که در ۲۴ سالگی بار مالی خود را بر دوش پدرش نینداخته بود.

و اما، سربسته بگویم که در سال ۸۸ و در جایی به نام مدرسه، مخفیانه به او روحیه دادم تا اعترافاتش را پس بگیرد و بدین سان از چوبه دار دور شد.

زندان نسبتا کوتاهی را تحمل کرد و مطابق انتظار از کشور گریخت. ابتدا و با زمینه قبلی آشنایی با فردی در یکی از بنیادهای فرهنگی تهران، جزو طرفداران سرسخت رضا پهلوی در سوئد شد.

اما وقتی بیشتر با به قول خودش رضا دیبا آشنا شد و فهمید که چیزی در چنته ندارد، مدتی کم‌پیدا شد.

سپس سر از کانادا و آنگاه اسپانیا درآورد و در حین این انتقال بود که همزمانی با فتنه داعش، جهت او را تغییر داد.

کوتاه آنکه، رفیق گرمابه و گلستان رائفی‌پور شد و به جرگه ارادتمندان قاسم سلیمانی پیوست. جوّ عمومی کشور هم طوری بود که اکثر مردم نمی‌خواستند عوامل ریشوی اوباما در دولت اسلامی پیروز میدان باشند.

تا اینجای کار مشکلی نبود و حمایت‌های امید دانا از این جریان، برای خیلی‌ها قابل هضم بود. اما با نابودی داعش، جوّگیری امید دانا فروکش نکرد و کار را به پیوند میان هخامنشی و جمهوری اسلامی کشاند و مبحثی به نام ایزدنشان را گشود!

از اینجا، بخش بزرگی از ذوب‌شدگان ولایی به تبلیغش پرداختند و مردم عادی از او فاصله گرفتند. چون زیاده‌روی کرده و پیشرفت کشور در بخش دفاعی را با حمایت صرف از حکومت اشتباه گرفته بود.

شائبه‌های فراوان جیره گرفتن او از حکومت نیز بحث داغ برخی محافل بود. اما با شناختی که شخصا از او، چه پیش از دستگیری و چه پس از آن دارم، نه می‌توانم این موضوع را تایید و نه رد کنم.

به هر حال، پویشی در طرفداری از سعید محمد به راه انداخت و سپس که صلاحیت وی با سعایت نماینده ولی فقیه در سپاه احراز نشد، مدتی خموده گشت.

قیام ملی مردم ایران که شهریور سال گذشته پیرامون مهسا شکل گرفت، امید دانا در برزخ گیر کرد و یکی به میخ و یکی به نعل کوبید.

آنگاه تصمیم گرفت که همراه شود و از آنجا که برونگرایی بیش از حد، هیچگاه نمی‌گذارد او در مسیر اعتدال بماند، این بار به تنظیمات کارخانه در ایران بازگشت و دوباره در مسیر بسیار تند اسلام‌ستیزی افتاد.

از اَلی و حوصین و شیهیان گفت(!)، اما جالب است که تاکنون نتوانسته لفظ "آقای" را از جلوی نام شخص ع.خ که روزی او را ایزدنشان می‌نامید، بردارد.

نکته اصلی این نوشتار، اشاره به هسته سخت و اقلیت طرفداران سرسخت اوست. از آنجا که امید دانا تحصیلات و مطالعات خاصی ندارد، بنابراین و طبیعتا از سطح سواد مناسبی هم برخوردار نیست. پس روشن است کسی که طرفدار سخت او می‌شود، سطح آگاهی‌اش باید چندین پله از خود وی پایین‌تر باشد.

بنابراین شماری اقلیت کم‌سواد که حتی با تعریف ساده‌ترین مولفه‌ها هم آشنا نیستند، نقش فداییان او در فضای مجازی را بر عهده گرفته و با فحاشی و سر و صدا، از هر درست و غلط او دفاعی سرسختانه می‌کنند.

درست مانند ذوب‌شدگان در ولایت و نیز هسته سخت طرفداران رضا پهلوی که آماده توجیه هر نوع تناقضی در کلام و رفتار قائدشان هستند.

اگرچه امید دانا تصویر مترسک کوچکی از ایشان در آب است، اما به هر حال آنچه درون گروه مجازی طرفدار او می‌گذرد، چیزی شبیه دو نمونه نسبتا گسترده‌تر مشابه خود اوست.

اشخاصی آمادهء اجرای بی‌چون و چرای منویات رهبری، پهلوی و یا شریفی (دانا).


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد