نوشتار ایرانی

نوشتار ایرانی

فرهنگ و تاریخ اجتماعی ایرانیان
نوشتار ایرانی

نوشتار ایرانی

فرهنگ و تاریخ اجتماعی ایرانیان

خسرو، شاه شایسته


با درگذشت خسرو یکم و روی کار آمدن «هرمزد چهارم»، فاصلۀ میان فرمانروا و روحانیان بیش از پیش شد. هرمزد، ستیز با روحانیان را تا بدانجا پیش برد که از اجرای فرمان‌های آنان در کشور جلوگیری کرد و نزدیک به سیزده هزار تن از روحانیان و هوادارانشان را کشت، که همین کار باعث کینه‌ورزی آنان شد.

پرویز (خسرو دوم)، به امپراتوری روم خاوری اعلان جنگ داده و سپاه غرب با یاری احتمالی سپاه جنوب ایران، تا پشت دروازه‌های تختگاه رومیان «کنستانتینپل (قسطنطنیه)» پیش رفته است. مصر دگربار بخشی از ایران شده و تمامی آسیای کوچک به ایران بازگشت.

در سال ۶٠٢ م.، «خسرو دوم» با بهانۀ کین‌خواهی خون «موریس» از جانشین غصبی وی «فوکاس»، و به احتمال فراوان با هدف درونی بازپس‌گیری مرزهای پیشین فرمانروایی گذشتۀ ایران، که از زمان شاپور دوم بر آن پافشاری می‌شد، یورشی تمام‌عیار را به رومیان آورد.

«رمیوزان» که سوریه و اورشلیم را گرفت، «شاهین» فرماندۀ اصلی سپاه باختری که مصر و اسکندریه و نوبیه (اتیوپی) را گرفت، فرخان شهربراز که تا پشت کنستانتینپل پیش رفت. این پیروزی‌ها باعث شادی مردم مکه، به ویژه گروه قریش شده بود. تا بدانجا که ایشان (قریشیان) در برابر دگراندیشان شهر (مزدکی‌شدگان آن روزگار و مسلمانان آینده)، از این رخدادها با عنوان «پیروزی برادران پارسی ما» یاد می‌کردند.

در سال ۶١٨ م.، در برابر شادمانی‌های حاکمان و گروه‌هایی از مکّیان (قریش)، در میان مخالفان آنان (مسلمانان) وعدۀ پیروزی نزدیک رومیان -بر ایران- در گذر سه تا هفت سال داده شد، تا پشتیبانان روم ناامید نشوند.(سوره روم - آیه ٢)

گویی که مخالفان قریش (مسلمانان: مزدکیان)، از رخدادهایی آگاهی داشته‌اند!

هراکلیوس توانست محاصرۀ تختگاه روم را بشکند. از این تاریخ است که درگیری‌های خسرو با فرماندهان آغاز می‌شود. شهربراز رو به دربار هراکلیوس می‌آورد و با او پنهانی پیمان همکاری و دوستی می‌بندد. در پی این پیمان، شهربراز به هراکلیوس اجازۀ گذر از راه آذربایجان و نهروان را می‌دهد.

در سال ششم هجری (۶٢٧ م.)، سپاهی از روم خاوری، با بزرگی هفتاد هزار تن، از راه شیز و نهروان به سوی دستگرد (جایگاه خسرو در نزدیکی تیسفون) رهسپار شد. آتشکدۀ آذرگشنسپ را ویران ساخت و به دستگرد رسید.

خسرو در نامه‌ای فریب‌دهنده که به نام شهربراز نوشته، اما به سوی هراکلیوس فرستاده بود، از سردار خود برای فریب دادن و کشانیدن امپراتور به درون خاک ایران به منظور کشتن وی سپاسگزاری کرده بود. از این رو رومیان به تندی بازگشتند.

ماجرای درگیری خسرو با اعراب «بنی‌شیبان» رخ می‌دهد. قبیله‌ای که گرایش به حاکمیت و اندیشۀ مدینه (مسلمانان) داشتند. نعمان (فرماندار حیره از سوی ایران)، زنان ایرانی را «ماده‌گاوانی» خواند که درخور فرمانروای ایران می‌باشند و زنان بزرگ‌زادۀ عرب، به کار وی نمی‌آیند. سرانجام لشگری ایرانی-عرب از سوی خسرو به نبرد با قبیلۀ بنی‌شیبان که به پیشتیبانی نعمان بر خواسته بودند، رفت و شکست خورد. مدینه (بر خلاف قریش مکه) از این پیروزی بسیار شاد شد.

به این هنگام، درون زندان‌های خسرو، سی و شش هزار تن به سر می‌بردند. اینان کسانی بودند که باعث بی‌نتیجه شدن جنگ‌های خسرو با روم شده بودند. اینکه تا چه میزان درون آن‌ها، دگراندیشان نیز حضور داشته‌اند، از رخدادهای سپسین درمی‌یابیم.

کودتایی یک‌شبه رخ می‌دهد و در گذر آن، خسرو دستگیر و شیرویه (پسرش) به فرمانروایی رسانیده می‌شود. تمامی زندانیان شهر دربند خسرو در «بهر سیر» (مجموعه‌ای از دگراندیشان که بیشینۀ آنان در آن دوره، مزدکی بوده‌اند) آزاد می‌شوند. خسرو در باغ کاخ خود بازداشت می‌شود. شیرویه سه روز از همۀ همراهان خود زمان خواست و پس از سه روز، خسرو را به خانۀ یکی از سرهنگان شورشی به نام «ماراسفند» جابجا کرد.

نکتۀ ارزشمند در اینجا، درونمایۀ پرسش‌های شیرویه است. فرزندِ به قدرت رسیده، پدر را برای گردآوری و انباشت مال در گنجینۀ کشوری، نکوهش می‌کند و موضوع زنان را پیش می‌کشد. دو گفتمانی که یاد مزدک را بازمی‌گرداند. شیرویه همچنین، راه‌اندازی نبرد ذوقار با اعراب بنی‌شیبان را نکوهش می‌کند. گفته‌ای که می‌تواند روشنگر اندیشه و وابستگی دستۀ پشتبانان او و دیگر شورشیان باشد.

خسرو نیز در مهمترین پاسخ خود در میان دیگر مطالب، به وی می‌گوید که دست به پخش ثروت درون گنجینه نزند، که ورشکستگی و سست شدن کشور و ارتش و در نتیجه یورش بیگانگان را در پی خواهد داشت*، و خسرو همچنین پیش‌بینی می‌کند که در پس او، بیگانگان بر سر کار خواهند آمد (تاریخ بلعمی، ٩٩٨).

سرانجام با پافشاری اطرافیان شیرویه، خسرو کشته شد که شادی اهل مدینه را به همراه داشت. در این هنگام، وزیر شیرویه «برمک مزدکی» بر سر کار می‌آید. موردی که نشانی دیگر را دربارۀ هویت کودتاگران نمایش می‌دهد.

خالی کردن ثروت‌های موجود در خزانه به میزان برابر و برداشت (حذف) سامانۀ مالیات‌گیری، کردارهای سپسین بودند که شیرویه انجام داد. وی همچنین دو گماشته خسرو به مدینه را که در سال ۶٢٧ م. برای کندوکاو پیرامون مسائل این شهر فرستاده شده و شش ماه توسط کارگزاران مدینه معطل شده بودند را برگرداند.

«باذان» فرماندار ایرانی یمن و همۀ ایرانیان این سرزمین (نوادگان مزدکیان گذشته) نیز از ایران جدا و پشتیبان مدینه شدند. کردارهای شیرویه موجب آن شد تا مردم ایران، وی را ستمگر بخوانند. موردی که می‌تواند نشان‌دهندۀ ناخشنودی ایرانیان از بر هم خوردن سامانۀ پیشین باشد.


فیروزی، سورنا، فروپاشی ساسانیان از نگاهی دیگر، ۱۳۹۱


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد