آخرین نماد از آیینهای نوروزی، همانا روز زیبای «سیزده به در» است که مردم به بزرگداشت پایان مراسم جشنهای سال نو، در آن به طبیعت میروند.
البته امروزه، رسانههای دولتی که در باطن مخالف آیینهای نوروز هستند، این روز را به عمد «روز طبیعت» مینامند تا همچون چهارشنبهسوری که آن را چهارشنبه آخر سال خواندهاند، از نام «سیزده به در» نیز اعلام برائت نمایند.
روشنفکرها نیز با نحس خطاب کردن ١٣، این روز را خرافات و دورانداختنی میدانند. اگرچه آگاه نیستند که مبنای این روز «دوازده هزارۀ ایرانی» است و ایرانیان در روز پس از پایان دوازده روز نمادین آغاز سال، به طبیعت رفته و جشن میگیرند. این جشن، یادآور باوری کهن نزد ایرانیان بوده و نمونهای از دوازده هزاره زندگی مردمان در گیتی به شمار میآید، که آنگاه به پایان رسیده و دوازده هزارۀ نو آغاز میگردد. ازین رو، جشن «سیزده به در»، پس از ۱۲ روزی که از نوروز گذشته، یادآور آغاز دوبارۀ زندگی ایرانیان در سال نو است.
در میان افواه عمومی، مشهور است که سیزده به در به معنای «به در کردن نحسی سیزده» است. اما وقتی به معانی واژهها دقت کنیم، میبینیم که «در» به جای «دره و دشت» جایگزین شده است. علامه دهخدا نیز واژۀ «در و دشت» را مخفف «دره و دشت» میداند.
تو گفتی که دارد در و دشت پای
چو هر دو سپاه اندر آمد ز جای
یکی از معانی واژۀ «به» نیز طرف و سوی است. پس با نگاهی کلی میتوان گفت واژۀ «سیزده به در» به معنای «در روز سیزدهم به سوی در و دشت شدن» است که همان معنی در دامان طبیعت سر کردن را میدهد.
قدمت
برخی پژوهشگران به دلیل نام بردن فراوان از «سیزده به در» در منابع دوره قاجار، چنین پنداشتهاند که جشن سیزده به در بیش از یکی دو سده دیرینگی ندارد. اما باید دانست، میزان تنوع و گوناگونی شیوههای برگزاری یک آیین و دامنۀ گسترش فراختر یک باور در میان مردمان، بر پایۀ قواعد مردمشناسی و فرهنگ عامه، نشانۀ دیرینگی زیاد آن میباشد.
مراسم مشابهی نیز برگرفته از فرهنگ کهن ایرانی، یعنی آیینهای سال نو در سومر با نام «زگموگ» و در بابل با نام «آکیتو» دوازده روز به درازا میکشیده و در روز سیزدهم جشنی در آغوش طبیعت برگزار میشده است.
اشاره حمزه اصفهانی در سنی الملوک الارض و الانبیا (۲۳ تا ۲۹)، مسعودی در مروجالذهب (جلد دوم، ۱۱۰ و ۱۱۱) و بیرونی در آثارالباقیه به این جشن بر پایه همان آگاهی است که در منبع پهلوی وجود دارد. مشیه و مشیانه که دختر و پسر دو قلوی کیومرث بودند، روز سیزدهم فروردین برای نخستین بار در جهان با هم ازدواج کردند. گره زدن سبزه در جشن سیزده به در نمادی از دو شاخۀ گیاه ریواس مشی و مشیانه است. آن دو به وسیله گره زدن دو شاخۀ «موُرد»، پایۀ ازدواج خود را بنا نهادند و چون ایرانیان از این راز آگاهی داشتند، آن مراسم را به ویژه دختران دم بخت در روز سیزده به در انجام میدهند.
در مُجمل التواریخ والقصص چنین آمده است، «... اول مردی که به زمین ظاهر شد، پارسیان آن را گلشاه (گئیری: کوه) نامیدند، زیرا که پادشاهی او الا بر گل نبود، پس پسر و دختری از او ماند که مشیه و مشیانه نام گرفتند و روز سیزده نوروز با هم ازدواج کردند و در مدت پنجاه سال هیجده فرزند به وجود آوردند و چون مُردند، جهان نود و چهار سال بیپادشاه بماند».
در استورهها آمده، «...جمشید شاه پیشدادی، روز سیزده نوروز را در صحرای سبز و خرم، خیمه و خرگاه بر پا میکند و بار عام میدهد و چندین سال متوالی این کار را انجام میدهد که در نتیجه این مراسم در ایرانزمین به صورت سنت و آیین در میآید و ایرانیان از آن پس سیزده به در را بیرون از خانه در کنار چشمهسارها و دامن طبیعت برگزار میکنند...».
به همین علتها، عدد سیزده به عنوان نماد شروع و تولد دوباره، احترام زیادی نزد ایرانیان داشت و سیزدهم فروردین نشانهای از آغاز آفرینش در طبیعت بهاری بود. روشن است که سیزدهم فروردین در فرهنگ ایران مبارک و فرخنده بوده است.
تصریح شاهنامه به اینکه خسرو پرویز به هنگام نوروز، دو هفته در باغ خویش به بزم مینشسته، نکته مهمی است و با اینکه شاهد واحدی است، از نظر مشابهت با سنتهای معاصر و پایان بزم نوروزی پس از سیزده روز درخور تأمل است.
بدان باغ رفتی به نوروز، شاه
دو هفته ببودی بدان جشنگاه
در آغاز منظومه ویس و رامین نیز که داستان آن اصلی پارتی (فارسی میانه اشکانی) دارد، توصیفی از یک جشن عمومی در فصل بهار آمده که در آن، هم شاه و هم عموم مردم به باغ و راغ میروند و نشاط و پایکوبی میکنند. هر چند در اینجا هیچ قرینه و اشارهای به برگزاری آن در سیزدهم فروردین نیست، اما زمان و نحوه اجرای آن کاملاً شبیه مراسم سیزده به در است:
یکی جشن نو آیین کرده بُد شاه
که بُد درخوردِ آن دیهیم آنگاه
چه خرم جشن بود اندر بهاران
به جشن اندر سراسر نامداران...
همه کس رفته از خانه به صحرا
برون بُرده همه سازِ تماشا
فرخندگی
و اما، نحسی ١٣ مربوط به مسیحیت بوده که به میان اعراب راه یافته و سپس از راه اسلام به ایران رسوخ کرده است، اما ریشهای ایرانی ندارد. بدشگونی ۱۳، در هیچ یک از نوشتههای کهن ایرانی نیامده است.
یهودای اسخریوطی یکی از دوازده حواری مسیح، نقشه کشید تا وی را به مخالفانش تسلیم کند و قرار بر این گذاشت که هنگامی که وارد محفل مسیح شود، او را ببوسد تا دشمنانش از این راه او را شناسایی کنند و بدین سان مسیح دستگیر شد. از آنجا که یهودای اسخریوطی سیزدهمین فردی بود که به جرگه مسیح و یازده شاگرد دیگرش در آمده بود و با پیوستن نفر سیزدهم بود که مسیح گرفتار و محاکمه و مصلوب شد، عیسویان عدد سیزده را شوم و بدشگون میدانند.
در آثارالباقیه بیرونی، جدولی برای سعد و نحس بودن روزها وجود دارد که در آن برای سیزدهم نوروز که تیرروز نام دارد، واژۀ سعد به معنی نیک و فرخنده آمده است. پس از اسلام چون سیزدهم همۀ ماههای قمری را نحس میدانند، به نادرست سیزدهم نوروز نیز نحس پنداشته شده است.
گروهی افراد بدنام نظیر ناصر بناکننده (پورپیرار) نیز اعتقاد داشتند که سیزده به در از جشن یهودی پوریم نشات گرفته است. ایشان معتقدند جشن پوریم که بر اساس داستانی ساختگی، ۷۵۰۰۰ نفر از ایرانیان در ۱۳ اُم آدار (اسفند) توسط یهودیان کشته میشوند، سرمنشاء سیزده به در است. از این رو، ایرانیانی که برای فرار از کشتار یهودیان به طبیعت فرار کرده بودند، این روز را نحس دانستهاند!
تلاش قبایل موسوم به بنیاسرائیل برای تدوین مجموعهای گسترده و دستگاهوار از اساطیر که بتواند جهانبینی ایشان را توجیه کند، غالباً به مابعد عصر موسوم به اسارت بابلی بازمیگردد و نتیجۀ آشنایی آنان با مجموعههای اساطیری ایران و دولت-شهرهای میانرودان است. علمای یهود در تدوین اساطیر خویش از بسیاری استورههای ایرانی و بابلی بهره بردند.
صورتبندی افسانۀ جشن پوریم با تأخیری چشمگیر نسبت به دیگر اجزای کتاب مقدس انجام شده که کتاب استر نیز در پاسخ به این پرسش پدید آمده است. این کتاب، ساختاری اساطیری دارد و داستانی توجیهگر برای پیدایش پدیدۀ پوریم است. این اسطوره قطعاً در عصر سلوکی یا حتی عصر رومی ساخته شده است و اجزای بابلی، ایرانی و رومی-یونانی در آن موج میزند. پسزمینۀ داستان استر به روشنی، یک اسطورۀ کهنتر مأخوذ از میانرودان و ایلام است. شخصیتهای اصلی متنازع در این داستان یعنی استر، مردخای و هامان، خدایان میانرودانی ایشتار و مردوک هستند که با خدای ایلامی هومبا نبرد میکنند و حاصل این نبرد، شکست خدای ایلام است.
نبرد خدایان میانرودان و ایلام نیز در تجلّی زمینی، با قتلعام و تخریب تمامعیار ایلامیان در عصر آشوربانیپال، خاتمۀ تاریخی و عینی مییابد و همین قتلعام و تخریب، در داستان استر نیز انعکاس مییابد. از آنجا که روایتهای کهن میانرودان و ایلام به سبب اساطیری بودن، بدون زمان و مکان بودند، بنابراین نویسندۀ کتاب استر کوشید تا زمان و مکانی آشنا برای یهود بیابد. بنابراین زمان و مکان افسانۀ استر، از ایران عصر هخامنشی وام گرفته شد. جالب است که، نویسندۀ این افسانه، در ایران و در عصر هخامنشی نمیزیسته است. ممکنترین جا برای زیست او فلسطین و ممکنترین زمان نیز عصر اشکانی بوده که بخشی معاصر سلوکیان و بخشی هم معاصر رومیان بوده است، زیرا این داستان، اجزای رومی و یونانی آشکاری نیز دارد.
در مجموع، سیزده به در با کشتار ادعایی ایرانیان، موسوم به پوریم که در افسانۀ مزبور در ماه اسفند رخ میدهد و اخیراً عدهای با احساسات آن را تبلیغ میکنند، ارتباطی ندارد.
تیشتر
تیر، نام روز سیزدهم در ماههای ایرانی و نام ماه چهارم در تقویم رسمی ایران است. تقارن تیرروز و تیرماه، جشن تیرگان کوچک است که از جشنهای باران و باروری در ایران بود است.
تیرروز و تیرماه تعلق به ایزد تیر یا تیشتر دارند. تیشتر از ایزدان روشنایی، آبفزا و مرزنمای ایرانی است و تجلّی آن در گیتی، ستارۀ شباهنگ (شّعرای یمانی) میباشد. سیزدهم فروردین به سبب تعلق به تیشتر که ایزد آب و گیاه و مرز است، روز صحرا و سماع و لب جوی و تماشا و روزی فرخنده است.
در تیریشت و بندهش آمده است، روز ۱۳ هر ماه نامیده به ستاره تیشتَر است و خود تیشتَر نیز با آب در پیوند است. همچنین پیوند استواری میان فروردین و ستاره تیشتر وجود دارد. برای همین جشن سیزده به در، در این ماه انجام میشود. بنابراین ستارۀ تیشتر با فروردین و دانههای درشت و دانههای ریز در کشتزارها و چراگاهها در پیوند است، بیم و هراس را از دل آفریدگان میشویَد، و نیز اندوهگُسار (از میان برندۀ اندوه)، بخشندۀ خواسته و دارایی فراوان و دورکنندۀ خشکسالی است.
در یکی از گاهنامههای ایرانی، دوازده ماه سی روزه و پنج روز و اندی (نماد بینظمی در آفرینش) وجود داشت. سیزدهمین روز از ماه فروردین، تیر یا تیشتر نام دارد. ایزد تیر یا تیشتر که در اوستا، یک یَشت هم به نام آن وجود دارد، ایزد باران است و در باور پیشینیان پیش از زرتشت برای اینکه ایزد باران در سال جدید پیروز شود و دیو خشکسالی نابود گردد، باید مردمان در نیایش روز تیر (روز سیزدهم) از این ایزد یاد کنند و از او درخواست باریدن باران نمایند. در ایران کهن، پس از برگزاری مراسم نوروزی، روز سیزدهم که به ایزد باران تعلق داشت، مردم به دشت و صحرا و کنار جویبارها میرفتند و به شادی و پایکوبی میپرداختند و آرزوی بارش باران را از خداوند مینمودند.
مراسم
در پایان، همانگونه که آمد در کتابهای تاریخی پیش از قاجار اشارۀ مستقیم و دقیقی به وجود مراسم سیزده به در نشده است. اما مهرداد بهار در کتاب «از اسطوره تا تاریخ» اشاره به جشن و پایکوبی مردم در اماکن عمومی و حتی بیروپوش و روبنده در خیابان آمدن زنان در دوران صفوی میکند، که این موضوع نزدیک به آیینهای سیزده به در است. معمولا در روز سیزده به در آیینهایی برگزار میشود که مهمترین آنها عبارتند از گره زدن سبزه، سبزه به رود سپردن، خوردن کاهو و سکنجبین، پختن آش رشته و...
از دیدگاه غربیان، ایرانیها چیزی به نام فرهنگ، ادبیات، استوره، فلسفه، تاریخ، دانش، خرد، صنعت و خلاصه هیچ نداشتهاند. بنابراین هر آنچه که از آثار و شواهد و مکتوبات از ایران یافت شود، از نظر یک غربی فقط و فقط جنبۀ آیینی و مذهبی داشته است، ولاغیر. یعنی چنانچه یک کوزه با طرحی پیشرفته یافت شود، یک غربی میگردد و یک کاربرد مذهبی برای آن میتراشد. چنانچه آیین و رسمی فرهنگی و در پیوند با زندگی و استورهها و باورها و نشاط مردم و جامعۀ ایران جریان داشته است، یک غربی حتما برای آن جنبهای مذهبی و آیینی ابداع میکند و الی آخر.
به همین گونه و برای مثال، مری بویس هم بر خلاف تمام اسناد و شواهدی که در بالا دربارۀ فرهنگ مردم ایران و رسم تاریخی و استورهای جشن سیزده به در آمد، در لفاظی پیچیده و غریبی، آسمان را به زمین بافته و این آیین زیبا و کهن را نیز با ادعاها و محاسباتی عجیب و نامفهوم به مراسم دینی و بزرگداشت مردگان ربط داده است!
مری بویس، مراسم سیزده به در:
«عدد بیست و یک به عنوان مضربی از دو رقم مقدس سه و هفت، رقمی خوشیمن و متبرک برای انتخاب تعداد روزها بود [هیچ ربطی ندارد]. هفتۀ سامی [هفته سامی نیست، ضمن اینکه چیزی به نام سامی هم جعلی است] با تبدیل شدن به سنجهای آشنا نیز ممکن است بسیار موثر بوده باشد. اما بهار با کار کشاورزی اضطراری نیز همراه است. به هر حال، حتی این نوع کار تا حد امکان در روز سیزده به در تقلیل پیدا میکند. در این روز همه سعی میکنند وقت را در باغ، مزرعه یا بوستان بگذرانند و صرفا به دنبال تفریح باشند. توضیح منشاء این جشن بسیار محبوب کمی مشکل است [توضیح نیاز دارد، اسناد گویا هستند]، اما ظاهرا قضیه به این شکل است؛ وقتی زرتشتیها در میانۀ قرن بیستم [این جشنها مربوط به فرهنگ ایرانی است و سبقۀ دینی ندارد، ضمن اینکه هزاران سال است برگزار میشود]، نوروز غیردینی خود را بر حسب اعتدال بهاری جشن گرفتند، این کار را وقتی انجام دادند که ماه تقویمشان آذر (آدور) بود، بدین طریق روز سیزدهم جشن به خودی خود هیچ اهمیت و معنایی نداشت [ربطی ندارد]. اما وقتی نوروز بر اساس گاهشمار زرتشتی تثبیت شد، روز سیزدهم پس از ششم فروردین، نوروز بزرگ، نوزدهم فروردین شد [نوروز بزرگ یکم فروردین است و نوزدهم فروردین صرفا یک روز مشخص برای آیینی خاص است]؛ و این همان روز فروردین در ماه فروردین است، یعنی جشن سالانۀ فرَوَشیها. این روز در دوران هخامنشیان پایهگذاری شد [این آیینها دستکم چند هزار سال قدمت دارند و ایران با هخامنشیان آغاز نشده است] و بین مردم محبوبیت زیادی پیدا کرد؛ این روز یکی از ایام مقدس رفیع شناخته شد. گویا ظهور این جشن آگاهانه و بر حسب دستور در تقابل با جشن روزان فروردینگان صورت گرفته است [آیینهای ایرانی تقابلی با هم ندارند]، زیرا مردم خانههای خود را ترک میکردهاند و به محل دفن مردگان میرفتند، و در آنجا ارواح مردگان خانواده را دعوت میکردند تا به عنوان مهمان در ضیافت و جشن و سرور شرکت کنند [جشن سیزده به در هیچ ربطی به روز فروشیها نداشته و برای خودش فرزانش خاص خود را دارد]. این مراسم خارج از دورۀ ایام مقدس دینی (دورۀ ۱۸ روزه از ۲۵ام سپندارمذ تا هشتم فروردین) قرار داشت [در نوروز چیزی به نام ایام مقدس دینی نداریم] و هرگز جزیی از آن روزها نبود؛ اما به نحوی موجه در روزهای نوروز غیردینی جای گرفت. بنابراین گاهی که نوروز غیردینی علاوه بر نوروز دینی در بهار برگزار میشد [این دستهبندیهای غربی، از دیدگاه فرهنگ ایرانی، گفتههایی غریب و عوامانه است]، جشن روز محبوب روز سیزدهم حتما جزیی از آن شده است؛ و چون این روز پیوندش را با نوزدهم فروردین از دست داده است، بر پایۀ جشن و سرور بیرون از خانه صرفا به همین هدف صورت گرفت [جشن سیزده به در هیچ ربطی به آیین نوزدهم فروردین ندارد]؛ در بیانی کلیتر، هیچ نیت و هدف دینی در پشت آن وجود نداشت. این واقعیت که سیزده به در توسط هر دو جامعۀ زرتشتی و مسلمانان شیعی برپا میشود [آیینهای ایرانی توسط ایرانیان انجام میشود، نه توسط فرقههای مذهبی]، نشان میدهد که این روز پیش از زیاد شدن تعداد گروندگان به اسلام در ایران در نوروز غیردینی ۲۱ روزه ادغام شده است [بویس به کنار، سینهچاکان داخلیاش پاسخی دهند!]».
غربیان با همین پیچشهای تو در تو در کلام، موفق شدهاند طی یکصد سال گذشته تاریخ ایران را وارونه نشان داده و عدهای کمسواد را که با خواندن این متون گیج میشوند، جذب خود و تردستیهای غریبشان کنند.