مهرداد ایرانمهر
ابوالقاسم محمود بن سبکتکین مشهور به سلطان محمود غزنوی (۳۶۰-۴۲۱ ه.ق)، پادشاه سلسلۀ غزنویان بود.
زمانی که فردوسی بزرگ سرایش شاهنامه را آغاز کرد، محمود هنوز از مادر زاده نشده بود و به هنگام پایان سرایش آن نیز جوانکی بیش نبود.
بدین رو، داستانسراییهای کنونی دربارۀ چگونگی سرایش شاهنامه (آغاز: ۳۵۸) به دستور سلطانمحمود (زایش: ۳۶۰)، وعده پاداش، و سپس پیشکش کردنش (پایان: ۳۸۸) به تختگاه وی (پادشاهی: ۳۸۹)، بیشتر به قصه میماند!
به صفحه تلگرام ما بپیوندید، تاربرگ تاریخ میانه:
مهرداد ایرانمهر
سروش یکی از ایزدان ایرانی است و بر نظم جهان مراقبت دارد، پیمانها را میپاید و فرشتهٔ نگهبان خاص است.
علاوه بر این، روز هفدهم از هر ماه در گاهشمار باستانی، سروش نام دارد و مراسم و جشنهای ویژهای برای آن برگزار میگردد.از اوایل سدۀ نوزدهم و آشنایی غرب با شاهنامه، در میان فرهیختگان آلمانی دلبستگی ویژهای با حماسۀ ملی ایرانیان پدید آمد. کمتر اثری از شرق میتوان یافت که تا این مرتبه در قلمرو زبان آلمانی مورد ستایش و پژوهش قرار گرفته باشد.
از اوایل سدۀ نوزدهم که چشم برخی از غربیان روشنبین و آزاده به روی گنجینههای معنوی شرق باز شد، شاهنامه اثری بود که با ساختمان سترگ و استوار و درونمایۀ پرشکوه و حماسیاش نگاه ادیبان و ادبدوستان را خیره کرد. نویسندگان و شاعران آلمانی به دلایل گوناگون انس و الفتی ویژه با این اثر احساس کردند.
ادامه مطلب ...
یکی موبدی بود زادوی نام
به جان از خرد بر نهاده لگام
به ماهوی گفت ای بَد اندیش مرد
چرا دیو، چشم تو را خیره کرد
چنان دان که شاهی و پیغمبری
دو گوهر بُوَد در یک انگشتری
از این دو، یکی را همی بشکنی
روان و خرد را به پای افکنی
شاهنامه فردوسی
کوروش و کیخسرو
یکی از خطاهای رایج در میان دوستداران مباحث تاریخی، موضوعی است که برخیها به همین تازگی و با برداشتی ناقص، دربارۀ کوروش و کیخسرو بر سر زبانها انداختهاند.
نام اوستایی کیخسرو به گونۀ کَویهئوسرَوَه ثبت شده است. او نوۀ کیکاووس و از تبار کیقباد است. شاه کیانیِ پس از او لهراسپ میباشد. در دینکرد میخوانیم، سوشیانس به کیخسرو میگوید که دین را بستای، کیخسرو دین را ستایش میکند. در آن مدت پنجاه و هفت سال، کیخسرو فرمانروا و سوشیانس موبدان موبد است. دورۀ ۵۷ ساله سوشیانس، دورۀ تکامل موجودات اورمزدی است. همۀ دیوان از نسل دوپایان و چهارپایان نابود میشوند. گیاهان همیشه در سرسبزی و رویشاند.
شیوۀ مرگ کیخسرو نیز حالتی آیینی دارد. او از تخت کناره گرفته و همراه با یارانش برای نیایش به کوه میرود، و در سرما و برف ناپدید میشود. این بحث در کنار عدم ارتباط خونی مستقیم لهراسپ با کیخسرو، و اینکه پس از دورهای فترت شاهد حضور نخستینِ لهراسپ در غرب (انبار) و پس از آن در شرق فلات (بلخ) هستیم، ما را به این جمعبندی نزدیک میکند که دورۀ کیخسرو را در پیوند با دوران دریاس (یخبندان کوچک) برآورد نماییم.
این در حالیست که، برآمدن جهانشاهی هخامنشی مربوط به دوران عصر آهن بوده و فلات در کشاکش پس از خشکسالی ۳۲۰۰ پ.م به سر میبرد.