مهرداد ایرانمهر
به همانگونه که فراگشت و دگرگونی در زبان رخ میدهد، به همان سان شیوۀ نگارش آن، یعنی «خط»، نیز این فرآیند را میپیماید.
خط فارسی گوهر گرانبهایی است که از هزارههای دور برای ما به یادگار مانده (1)، و بر ماست که در پاسداری و نکوداشت آن بیش از همیشه کوشا بوده، دستورهای آن را مو به مو به انجام رسانده و از کژرویهای مندرآوردی در آن به دورش داریم.
اما اینها هیچیک نمیتواند فرهنگ یک ملت و به ویژه ملتی با پیشینهای گرانسنگ چون ایرانیان را از پیشرفتهای رو به پیش بازدارد، چنان که در همۀ هزارههای گذشته برتاریخ این سرزمین چنین بوده است.
اکنون بازگردیم به شیوۀ نگارش زبان فارسی که «خط»(2) نامیده میشود. شیوۀ نگارش در هر زبان، پیوند تنگاتنگی با خوانش واژگان در همان زبان دارد. بدین معنا که، میبایست همواره دادوشد قانونمند و سنجیدهای میان این دو در کار باشد، یعنی باید تا جایی که از دست میآید، خوانش واژگان با شیوۀ نگارش آن همخوان بوده و همپوشانی داشته باشد.
برخی زبانها و شیوۀ نگارش به کار رفته در آنها، این ویژگی را کمتر و برخی بیشتر دارند. باید گفت، هیچ فرهنگ و زبانی نتوانسته در درازنای تاریخ در این زمینه به همخوانی و هماهنگی صددرصد دست یابد. اگرچه خط و زبان فارسی یکی از برجستهترین نمونهها در این زمینه است که به برهان دیرینگی و پختگی خود، این ویژگی را در نهادش نهان داشته و بدین سان همسازترین خط و زبان جهان را از آنِ این سرزمین ساخته است.
در اینجا بخشی از گوهرنوشتۀ زندهیاد «استاد محمد بهمنبیگی» را گواه سخنمان میگیریم، تا ببینیم نوباوگان هوشمند و شوخ و شنگ عشایری چگونه مایهٔ سرفرازی آموزگاران پرهمت خود گشته و به روشنی ثابت کردند که خط و الفبای فارسی، خط و الفبایی آسان است.
بنگرید: آموزش عشایر و تغییر خط، برگرفته از کتاب «به اُجاقت قسم»، انتشارات نوید شیراز - محمد بهمنبیگی.
http://kuroshebozorg.blogsky.com/1391/06/31/post-1
و اما برای مثال، به گفتۀ «دکتر سیدحسین نصر» خط و زبان انگلیسی هیچ ارتباطی با هم نداشته و در بیشتر کشورهای لاتینزبان نیز همین چالش به چشم میخورد. اما از سویی، به آسانی میتوان دید که ارتباط زبان فارسی با خط فارسی اتفاقی نیست.
بنگرید: بخشی از سخنرانی دکتر سیدحسین نصر، استاد مطالعات اسلامی دانشگاه جورج واشنگتن آمریکا.(شورای گسترش زبان فارسی)
http://kuroshebozorg.blogsky.com/1391/08/12/post-2
نسخه پایه از این سخنرانی (زبان فارسی و هویت ملی) را در پیوند زیر ببینید:
http://kuroshebozorg.blogsky.com/1391/08/20/post-4
نمونههای زیر را ببینید:
در فرانسه؛ Bordeaux (بوردو)، Auxerre (اوسر)، Montpellier (مون پلیه)
در انگلیسی؛ beautifull (بیوتی فول)، Enough (ایناف)، Education (اجوکیشن)
نوآموزان در این زبانها تنها یاد میگیرند که ریخت بیرونی واژگان را به یاد سپرده و هجای آنها را از بر نمایند. اگرچه خط فارسی نیز چنین ویژگیی دارد، اما همانگونه که دیده میشود آوانگاری واژگان در لاتین چیزی مگر چینشِ واکهایی است که نگاشته میشود.
همینگونه که در نمودار زیر پیداست، گناه این همه
نارسایی در لاتین را نمیتوان تنها به گردن کاربران آن انداخت. زیرا این کودک نوپا،
هنوز بسیار زمان میخواهد تا به مانند خواهر مهترش -فارسی- برومند و برنا گردد.
بردار آبیرنگ (تصویر اصلی)، نماد خط و زبان فارسی است که از هزارههایی بس دور و در خاستگاه خویش روند فراگشت پیوستۀ خود و نمو شاخهای از زبان ایرانی کهن را پیموده و اینک به آرامشی درخور دست یافته است. و اما بردار قرمزرنگ، نماد خط و زبان لاتین است که در هزارههای پسین و با آغاز کوچ به باختر، گویشورانش آن را در سرزمینی به دور از سرزمین مادری، پروردهاند.
ازین رو، ناگفته پیداست که نمیتوان از یک کودک نوپا، چشمداشت کارهای یک آدم بزرگسال را داشت. به همینگونه، میبایست دستکم هزارهای بر خط و زبان لاتین بگذرد تا با پالایش و پیرایش خویش، بتواند در پس آن به تراز پختگی و پیراستگی خط و زبان مهتر فارسی دست یابد.
در همین باره، میبینیم که دربارۀ فهم و دریافت زبان نیز همین رَویه استوار است. بدین معنا که ما هنوز هم چامههای سخنسرایان یکهزار سال پیش سرزمینمان را به خوبی درمییابیم و بسیاری از واژگان پهلوی هنوز هم بر زبان روزانۀ ما روان است و واژگان فراوانی از کتیبههای پارسی باستان به خوبی برایمان آشنا میباشد.
همچنین هنوز هم میتوان جای پای واژگانی از ایرانی کهن مانند «اَستَه» را در واژههایی چون «ایستادن (stand، stop)» و نیز «پرستیدن (پَهایریاَستَه، پرستاری)» دنبال نمود. اما انگلیسیها در فهم نمایشنامههای شکسپیر که همین سه چهار سدۀ پیش سروده شده نیز ناتوانند و ناچار آنها را برایشان به زبان انگلیسی امروزین ترجمه میکنند!
دکتر میرجلالالدین کزازی دربارۀ فراگشت واژگانی در زبان فارسی آوردهاند،
«... واژههای ایرانی هنگامی که از روزگاران باستان و میانه به روزگار نو رسیدهاند، واژههای فارسی (دری) شدهاند؛ و از دید ساختار آوایی، ساده و نرم و هموار گردیدهاند. برای نمونه، یک واژۀ درشت و گرانِ اوستایی مانند "خوَرِنَه"، در فارسی شده "فَر". از دید آوایی به فرجام خود رسیده است؛ یعنی واژهای مانند "فرّ" بیش از این کوتاه نمیتواند بشود.»
بنگرید: هدف سرهگویی و سرهنویسی؛
http://kuroshebozorg2.persianblog.ir/post/40
اما از فراگشتهایی نام بردیم که در خط و زبان ما نیز به چشم میخورد. برای نمونه، واژۀ خواهر که در زبان کنونی فارسی به گونۀ «خاهر» هجا میگردد. اما خوبست بدانیم، این واژه هنوز هم به لهجۀ یکی از گنجینههای گرانبهای گویشهای ایرانی یعنی کُردی به همان سان «خُواهَر- در کُردی: خئیشک، خویشک» هجا میشود. نمونههای دیگر نیز، واژگانی چون خواندن، خواستن و جز آن میباشد.
این روزها، گروهی در میان پژوهندگان فرهنگ ایرانی سر برآوردهاند که گفتمان کمابیش نو و تازهای دربارۀ فرهنگ این سرزمین داشته و روشهایی تا امروز به دیده نیامده را پیشۀ خویش ساختهاند. اینان در هر زمینهای، آنچه تاکنون و به ویژه در یکی دو هزارۀ گذشته بر ادبیات این سامان رفته را به چالش کشیده و برآنند تا شیوههایی نو برای هر یک از آنها دراندازند.
دربارۀ «کاربرد یای اضافه در واژگان منتهی به، ه» ایشان بر آن شدهاند تا بار دیگر «ی» در واژگانی که به «ه» میانجامد را به کار برده، و از کاربرد نمونۀ فراگشت یافتۀ آن یعنی «ء» پرهیز نمایند.
http://kuroshebozorg.blogsky.com/1394/09/19/post-121
همچنین در نوشتاری دیگر، نشان دادهایم که ایشان این بار چگونه تیشه را بر ریشۀ نمای بیرونی واژگان فارسی فرود آورده، و شیوۀ نه چندان بخردانۀ «جدانویسی در واژگان وندی»(آن هم به گونۀ افسارگسیخته و بدون مرز و قانونش) را پیشۀ خویش ساختهاند.
http://kuroshebozorg.blogsky.com/1394/09/19/post-122
ایشان همین که یک نسخۀ خطیِ چند قرن پیش را مییابند که برای نمونه در آن، شیوۀ جدانویسی واژگان و یا کاربرد یای اضافه (ی) در واژگان منتهی به «ه» به کار رفته است، بیدرنگ آن را بهانه کرده و آن نسخه را گواهی بر همان شیوههایی میدانند که خود میپسندند. اما شگفتا که چشم خود را بر صدها نسخۀ همزمان دیگر که به شیوۀ معمول و مرسومِ ادبیات فارسی نگاشته شده است، میبندند.
بدبختانه، این گروه در این زمانهای که هر خوب و بد و نیز هر راست و ناراستی را میتوان به کمک رسانههای مجازی به خورد مخاطبان چشم و گوش بسته داد، پر و بال گرفته و چنین یکسویه و نامهربانانه در پی ویرانی خودآگاه و ناخودآگاهِ بنیانهای کهن و پَرنیانگونۀ فرهنگ کهنسال این سرزمین برآمدهاند.
پینویس:
1- خط فارسی، بازماندهٔ خطهای کهن ایرانی - دکتر آزاده احسانی
http://www.iranboom.ir/shekar-shekan/dabireh/1611-khat-farsi-bazxmande-khat-irani.html
2- برگرفته از واژۀ باستانی «کت» در ایرانی کهن، که واژگانی چون خط و قصّه (کته) از همین ریشه در زبان فارسی بر جای مانده و سپس با ریشهسازی دبیران ایرانی برای زبان سامیان (عربی)، به گونۀ «کتب» در آمد و واژگانی همچون کتاب و کتیبه نیز در دنبالۀ همین روند در زبان ما به کار رفت.(نک: پژوهشهای دکتر آزاده احسانی - دانشگاه کنکوردیا کانادا)