مهرداد ایرانمهر
روزگاری بیش از سهچهارم سرزمینهای شاروَند (متمّدن) جهان، از سِند و یکسرت گرفته تا نیل و دانوب، زیر نگین فرمان و فرهنگ جهانشاهی پهناور ایرانیان به روزگار هخامنشی جای داشت.
پس روشن است، مردمانی که بتوانند بر نزدیک به ۸۰ درصد سرزمینهای شاروَند جهان روزگار خویش فرمان برانند، میبایست که از تاریخی کهن و فرهنگی پُرمایه برخوردار بوده و همۀ ویژگیهای یک فرهنگ پویا، و از آن گونه خط و زبانی توانمند را در چنبرۀ دستان و اندیشۀ توانمند خویش فراچنگ آورده باشند.
اکنون و با این پیش زمینه، میپردازیم به آنچه تاکنون از بیگانگان شنیدهایم:
۱- نخستین خطهای جهان، سومری و فینیقی بوده است!
۲- خط و زبان امروزین اروپاییها (لاتین)، برگرفته از فینیقی و یونانیباستان است!
۳- خط و زبان ایرانیان به روزگار هخامنشی، «آرامی» بوده است!
به راستی، آیا تاکنون اندیشیدهایم که چرا چنین ادعاهای بیسندی را پذیرفتهایم؟
و اما پاسخ:
۱- یکی آنکه سومریها، خود گروهی ایرانیتبار بودند* که دستکم فراتر از ۶-۵ هزار سال پیش در میانرودان پراکنده گشتند؛ و همانگونه که خواهیم دید، خط موسوم به فینیقی نیز، خود برگرفته از خطهای ایران باختری میباشد.
اینک پرسشی به میان میآید، و آن هم اینکه چرا امروزه ما ایرانیان گمان میکنیم معنای گسترۀ «فرهنگی-سرزمینیِ» ایران، همین مرزهایی است که در این یکی دو سده، بر گردمان کشیده شده است؟ و نیز شگفتا، هر آنچه بیرون از مرزهای پیرامونی و سیاسی امروزینمان جای گرفته را پدیدهای جدا و بیگانه با فرهنگ کهن ایران و ایرانی میپنداریم! اما با این همه، خطهایی که به تازگی در جیرفت (درۀ هلیلرود)، پیشوا (ورامین) و هرسین (کرمانشاه) یافت شده، بیش از ۷ تا ۸ هزار سال پیشینه دارد.
۲- دوم آنکه، بر پایۀ پژوهشهای زندهیادان استاد ذبیح بهروز و استاد رکنالدین همایونفرخ، «خط لاتین/ یونانی» برگرفته از خطهای کهن ایرانی میباشد. (ایران کوده)
۳- و سوم، دربارۀ مردمانی با نام ساختگی «آرامی» نیز پرسشی پیش میآید و آن هم اینکه، «این آرامیها که بودند؟ در کدامین شهر و سرزمین زندگی میکردند؟ نام پادشاهان و فرمانروایانشان چه بود؟ همهنگام با کدام شاروَندی (تمدّن) و دودمانهای ایرانی و یا دیگر همسایگانشان میزیستهاند و به سر میبردهاند؟ و نیز آنکه با چه سرزمینهایی همسایه بوده و دستکم چه جنگهایی میان ایشان و دولتهای همسایهشان رخ داده است؟ ویرانههای شهر و بارو و دژهایشان کجاست؟ آیا تاکنون سنگنوشته، کوزه، سفال و یا هر چیز دیگری ازین دست، که نام و نشان آنها را با خود داشته باشد، یافت شده؟».
عبارت سامی نخستین بار در سال ۱۷۸۰ میلادی، توسط اعضای مکتب تاریخنگاری گوتینگن، ابداع شد. یوهان گوتفرید آیشهورن این عبارت را از روی نام سام، یکی از سه پسر نوح در سفر پیدایش، ایجاد کرد. به همچنین، غربیان یکی از زیرشاخههای این خط و زبان سرقتی خود را به نام فرزند پنجم سام یعنی آرام، آرامی نامیدند.
سرقتی بودن از این جهت که به طور خلاصه و کلی،
نخست، خط موسوم به آرامی، در اصل همان خط ایرانی کتابی است که بر اساس گزارش داریوش در کتیبۀ بیستون، بر روی کاغذ و چرم نوشته میشده است. یعنی بر خلاف خط کتیبهای یا میخی که برای نوشتن بر روی گل و سنگ به کار میرفت. (توضیحات بیشتر در سطور پایین)
همچنین، زبانهای غیرالتصاقی مانند فارسی و زبانهای همخانواده اروپایی با تقدم و تاخر از دل زبان التصاقی اولیه بیرون آمدند. اما آن زبان التصاقی اولیه از میان نرفت و با فرگشت خود در میان جمعیتهای باختری فلات ایران باقی ماند. این همان زبانی است که غربیان آن را غیرایرانی نامیده و نامهایی ساختگی چون سامی و آرامی و آفروآسیایی بر آن نهادهاند.
به هر روی، چنانچه مردمانی خط و زبان توانمندی نداشته باشند، بنابراین از فرهنگ و شاروَندی درخوری هم نمیتوانستهاند که برخوردار باشند. از این رو، به آسانی میتوان هدف آنانی را که ایران را وامگیرنده از خط و زبان دیگران مینمایانند، دریافت.
شگفتا که اینان برای خود یونان و روم باستانها هم تراشیدهاند، چرا که به خوبی دریافتهاند زندگی و فراتر از آن پیشرفت در جهان امروز، نیازمند دارا بودن پیشینهای درخشان و رخشا میباشد. بنابراین روش کار اینست که خود را دارای پیشینهای کهن و ریشهدار نشان دهی؛ و از دیگر سو، چنانچه میخواهی مردمانی را چپاول نموده و خوار و پستشان بداری، میبایست که آنان را بدون پیشینه و تاریخی درخور نشان داده و نیز ایشان را بر گذشتۀ شکوهمندشان ناآگاه نگاه داری و نگذاری بدانند نیاکانشان که بوده و چه میکردهاند.
ماکیاول سیاستمدار ایتالیایی سدۀ ١۶، در کتاب شهریار مینویسد: «اگر بخواهی ملتی را به بردگی بکشی، فرهنگ و هویت او را در هم بشکن؛ و اگر فرهنگ او خدشهناپذیر بود، تا آنجا که میتوانی از دروغ بهره بگیر و آن را از پای در بیاور. چون زمانی که ابزار راستی را در دست نداری، دروغگویی بزرگترین اهرم برای پیروزی است».
و اما داستان خط و زبان آرامی از زبان استاد همایونفرخ و کتیبۀ بیستون؛
درین باره استاد رکنالدین همایونفرخ در کتاب «سهم ایرانیان در پیدایش و آفرینش خط در جهان» چنین آوردهاند (برگرفته):
«بر پایۀ دو سند آشکار و استوار از زمان داریوش بزرگ که یکی کتیبۀ بیستون و دیگری کتیبۀ جزیرهالفیل مصر است، نام این خط و زبان، ایرانی بوده نه آرامی.
در سنگنوشتۀ داریوش بزرگ بند ۲۰ از ستون چهارم که زبان پارسی است، مینویسد: داریوش شاه گوید به خواست اهورامزدا، این نوشتار من است که من کردم. به جز این، به خط و زبان ایرانی/ ایرییَ (آریایی)، هم روی لوح (خط میخی/ کتیبهای) و هم روی چرم (خط کتابی) نوشته شده. جز آن، پیکر خود را نیز بساختم و جز آن، تبارنامۀ خود را نوشتم. در پیش من این نوشته خوانده شد. پس از آن، من این نوشتهها را همه جا در میان کشورها فرستادم.
خوشبختانه این سندِ استوار، راهِ هرگونه دروغپردازی را بر روی بدخواهان میبندد، چرا که این سند بیاندازه روشن و گویا بوده و نیز برای ما ایرانیان سندی است سپند که بر پایۀ آن، ما خط و زبانی را که دیگران به دروغ آرامی خواندهاند، ایرانی خوانده و آرامی خواندن آن را دشمنی با تاریخ کهن و فرهنگ درخشان کشورمان ایران میدانیم».
از سویی، از راست به چپ نوشته شدنِ خطی که «آرامی» مینامندش نیز خود نشانۀ دیگری است بر اینکه این خط برگرفته از خط کتابی ایرانی بوده؛ و خوبست بدانیم، نوادۀ دیگرِ خط کتابی ایرانی، همین «خط فارسی» امروزین خودمان میباشد.
با فراگشت هزاران سالۀ خطهای کهن ایرانی، دو شاخۀ کلی زیر پدید آمد**:
۱- خط «کتیبهای/ میخی» ویژۀ کتیبهها.
۲- خط «کتابی/ دبیره» ویژۀ نوشتن بر روی کاغذ و چرم
خط نوشتاری دوم باز هم دگرگشت یافت و به سان خط ایرانی کتابی (پارسی هخامنشی/ موسوم به فینیقی و آرامی!)، خط پارسی میانه (پهلوی اشکانی و ساسانی)، و آنگاه خط فارسی (امروزین) در آمد. همچنین دبیران ایرانی در حیره، با دگرگونیهایی در آن، خط پیرآموز را پدید آوردند که ۲۴ واک (حرف) داشت. سپس با افزودن ۸ واک دیگر به ۲۰ واک از آن (به جز «گ، چ، پ، ژ»)، الفبایی ساختند که زبان عربی نیز بتواند بدان نگاشته شود. (امروزه این خط ایرانی، به نادرست عربی خوانده میشود)
کوتاه آنکه، خط جعلی موسوم به آرامی، در اصل همان خط کتابی معروف ایرانی است که ذکر آن در کتیبۀ بیستون هم آمده، و زبان ساختگی موسوم به آرامی نیز در واقع همان زبان التصاقی اولیه است که زبانهای غیرالتصاقی پسین از دل آن بیرون آمدند.
کسانی که توانایی دریافت و یا فهم درست از معنای «فراگشت خط» را نداشته، و تاکنون نتوانسته و یا نخواستهاند که پیوند میان خط پهلوی و فارسی را دریابند، نگارۀ زیر را ببینند:
پینویس:
*نیاکان ما از جایی به نام سرزمین مقدس آمدند، که در شرق اینجاست.
**اگرچه غربیان، دربارۀ این خط هزاران ساله و دگرگشت یافته با نام «پارسی باستان»، باز هم به داستانسرایی پرداخته و داشتن خط کتابی نزد ما ایرانیان را، به کمک «آرامی»ها و همچنین خط میخی پارسی باستان را نیز دستساختهای یک شَبه از داریوش بزرگ و برگرفته از دیگران میدانند!
فرتورهای پیوست را که به کوشش استاد رکنالدین همایونفرخ بر روی تمبر کار شده، ببینید. خط فارسی امروزین، دنبالۀ فراگشت «خط ایرانی کهن (کتابی)» میباشد؛ و خط کاربردی برای نوشتن زبان عربی نیز، برگرفته از همین خط فارسیِ دگرگشت یافتهای است که «پیرآموز» نامیده میشود.
بالا: خط میخی/ کتیبهای
۱/ خط نگارهای «هیراتیک»/ مادر خط میخی - ایرانی/ بیش از هفت هزارۀ پیش/ روی تندیس یک پا.
۲/ خط نشانهای «ادئوگرام»/ مادر خط میخی نگارهای/ روی یک مهر استوانهای.
۳/ خط نگارهای میخی «کونیفرم»/ ۴۰۰۰ سال پیش/ روی یک مهر استوانهای عقیق.
۴/ نمونۀ خط میخی مادر ایرانی/ ۳۰۰۰ سال پیش/ روی مهر استوانۀ عقیق.
۵/ خط پارسی باستان - هخامنشی (میخی)/ روی مهر استوانهای.
۶/ خط میخی پارسی/ روی مهر استوانهای عقیق سفید/ با نگارۀ داریوش بزرگ.
پایین: خط دبیره/ کتابی
۱/ خط ایرانی کهن (کتابی)/ روی مهرۀ استوانهای عقیق.
۲/ خط ایرانی کتابی هخامنشی/ روی نگین یاقوت/ نگارۀ داریوش بزرگ.
۳/ خط خروشتهی (گونهای از خط پهلوی اشکانی)/ روی لوح عقیق سرخ و سفید.
۴/ خط اشکانی پارتی/ روی نگین عقیق/ نگارۀ شاه اشکانی.
۵/ خط میانۀ اشکانی/ روی نگین عقیق/ نگارۀ شاه اشکانی.
۶/ خط (گشتک دبیره) ساسانی/ روی نگین عقیق/ نگارۀ شاه ساسانی.
http://www.payampars.net/index.php?option=com_content&view=article&id=1177:2013-05-02-06-00-05&catid=71:2012-07-17-07-43-46&Itemid=17#.UadWTErJSZS
http://www.balatarin.com/permlink/2013/5/3/3307994
درود صد بدرود بر شما استاد عزیز مطالب بسیار کامل وجذاب بود.....ارادت بسیار بر کوشش شما موفق باشید...