نوشتار ایرانی

نوشتار ایرانی

فرهنگ و تاریخ اجتماعی ایرانیان
نوشتار ایرانی

نوشتار ایرانی

فرهنگ و تاریخ اجتماعی ایرانیان

پایان


دو نظرسنجیِ انجام شده که تصاویر آن در اینجا دیده می‌شود، خیلی حرف‌ها برای گفتن دارد.
ساده اینکه، می‌بینیم فقط یک چهارم شرکت‌کنندگان در نظرسنجی، هم‌اکنون نیز معتقدند که مردم ایران همچون ۴۰ سال پیش خواستار جمهوری اسلامی به عنوان نوع حکومت هستند. این یعنی، حدود ۷۵ درصد شرکت‌کنندگان به هر علتی و البته با درصدهایی متفاوت، برین باورند که مردم ایران دیگر چنین رویکردی با میزان ۹۸ درصدیِ سال ۱۳۵۸ ندارند.
در نظرسنجی دوم نیز، فقط حدود ۱۰ درصد شرکت‌کنندگان معتقدند که همچنان باید از اجرای حجاب اجباری با استفاده از قوای قهریه و به این بهانه که «چون شریعت گفته است»، حمایت کرد؛ و البته آمار قابل توجه ۹۰ درصدی از شرکت‌کنندگان در نظرسنجی نیز مخالف شیوۀ فعلی حجاب اجباری در کشور هستند.

این نتایج قابل تامل است، به ویژه وقتی متوجه شویم که اکثریت مخاطبین مورد پرسش قرار گرفته، اعضای چند گروه مذهبی با گرایش نسبتا تند سیاسی بوده‌اند.

یعنی حتی اکثر افراد با تمایلات نزدیک به بدنه حاکمیت نیز متوجه این حقیقت شده‌اند که دیگر مردم تمایل چندانی به حفظ وضعیت فعلی نداشته و برای مثال پافشاری بر موضوعی همچون حجاب اجباری را عامل دور شدن بیشتر مردم از آن چیزی می‌دانند که ۴۰ سال پیش و با اراده خود و به هر علتی به آن روی آورده بودند.
اقلیت مذکور معتقدند که حکومت متبوعشان به هر قیمتی که شده باید و حتما به حکومت امام عصر متصل شود. بنابراین در این راه دستکمی از پیروان نظریه ماکیاول نداشته و علیرغم ادعاهای ظاهری، اما کاملا معتقد به موضوع «هدف وسیله را توجیه می‌کند» هستند. ایشان خود را نماینده خدا و سخنگوی رسمی جبرائیل می‌دانند و تفسیر خود از آیات و روایات را عین حق تلقی می‌کنند. هر جا هم که لازم باشد، از نادیده گرفتن و حتی تخطئه فتاوای علمای بزرگ نیز ابایی ندارند.
اما روشن است، عقل و خرد حکم می‌کند که نباید با روزگار سر ناسازگاری گذاشت و اتفاقا تطبیق با زمانه از ویژگی‌های فقه شیعه در طول زمان بوده است. بنابراین تا پیش از آنکه این تفکر در ایران به پایان سلام کند، باید دست از خیره‌سری و خشک‌مغزی برداشته، و ضمن حفظ اصول، به حقوق عامه نیز احترام بگذارد.



آنچه امروز در کشور شاهدش هستیم، به روشنی پیداست نمونه‌ای استحاله شده از وعده‌های چهل سال پیش است و دیگر آن چیزی نیست که مردم در آن زمان برایش پای کار آمدند. حتی اگر همان هم بود، اما باز این مردم هستند که حق دارند بگویند هنوز هم همان را می‌خواهند یا آنکه دیگر اقبالی به آن ندارند.

سخنرانی آیت‌الله خمینی در بهشت زهرا
در زمانی که ما بودیم و زمان سلطنت احمدشاه بود، هیچ یک از ما زمان آقامحمدخان را درک نکرده، آن اجداد ما که رأی دادند برای سلطنت قاجاریه، به چه حقی رأی دادند که زمان ما احمدشاه سلطان باشد؛ سرنوشت هر ملت دست خودش است. ملت در صد سال پیش از این، صدوپنجاه سال پیش از این، یک ملتی بوده، یک سرنوشت و اختیاری داشته، ولی او اختیار ما‌ها را نداشته است.

اصرار بیش از حد بر برخی فرعیاتی که فقط مورد علاقۀ عده‌ای مذهبی افراطی است، نتیجه‌اش نه تنها بر باد رفتن بیشتر اعتماد مردم، بلکه آسیب اساسی بر پیکرۀ کشور در آینده خواهد بود. پشت کردن مردم به صندوق انتخابات در سال‌های اخیر، یکی از نشانه‌های این بی‌اعتمادی است. وقتی کشور فقط با اراده اقلیتی تندرو اداره شود، که اتفاقا علیرغم ادعاهای ظاهری، دست‌اندرکار اکثر اختلاس‌ها نیز بوده و مشغول حیف و میل بیت‌المال هستند و آقازاده‌هایشان سرگرم گردش و تفریح در ممالک موسوم به استکبار جهانی و صندلی‌های ریاست را نیز حضرات میان خود و همفکرانشان موروثی کرده‌اند، دیگر نمی‌توان به آینده کشور امید داشت. اینجاست که جا برای گام‌های اجنبی هموار گشته و بدینگونه همه ضرر خواهند کرد.

پیش از شما
به سان شما، بیشمارها؛
با تار عنکبوت نوشتند روی باد
کاین دولت خجستۀ جاوید، زنده باد
«محمدرضا شفیعی کدکنی»

ضمن احترام به دینداران و متشرعین واقعی، اما پیداست که این طیف تندرو و افراطی نمی‌تواند هم در ظاهر ادعای اتصال به حکومت امام عصر را داشته باشد، هم با چنگ انداختن بر جان و مال مردم فربه شود و هم با داغ و درفش و ارعاب و تهدید به اینکه اکنون کلید زندان در دست ماست، همگان را ساکت کند و هم بخواهد که آن مردم در هر زمان که ایشان اراده کردند، به حمایتشان در کوچه و خیابان و پای صندوق رای حاضر شوند.
علمای شیعه همواره و در طول زمان تلاش کرده‌اند تا فروع دین را با مقتضیات زمان تطبیق داده و در همزیستی زندگی روزمره مردم با آنچه شریعت نامیده می‌شود، کوشیده‌اند. اما امروزه این ارتباط از سوی این طیف تندرو آسیب دیده و نیاز به بازنگری و آسیب‌شناسی اجتماعیِ ضروری و البته پیچیده‌ای دارد.
گروهی نوکیسه که با بروز رخدادهای چهار دهۀ پیش، مجال جولان یافته و ضمن تحمیل عقاید سنگی خویش در قالب دین به جامعه، با ارتزاق از بیت‌المال جای پا باز کرده و با ایجاد روابط خانوادگی تو در تو و تنیده با یکدیگر، سپری حفاظتی در برابر مردمی که گهگاه اعتراضی نیز می‌کردند، برای خود ایجاد نمودند. نحوۀ اداره کشور نیز یکی از نشانه‌های کارنامۀ پیش چشم مردم در این چهار دهه است. نرخ برابری پول ملی در برابر ارز مملکت شیطان بزرگ، طی این ۴۰ سال که شعار اصلی‌اش «مرگ بر آمریکا» بود، ۴۰۰۰ برابر کاهش یافته است.
طی ۱۵ سال اول، همۀ تقصیرها را به گردن طاغوت می‌انداختند. از آن پس و تا همین امروز نیز هر مجلس و دولتی قصور و کوتاهی‌ها را به گردن مجلس و دولت قبلی انداخته است. ویل اللمطففین ادعایی‌شان هم برابر با آب رفتن و کوچک شدن قد نان و ارزاق و سفره مردم شده است. یعنی درست بر خلاف آنچه ادعایش را دارند. شعار انرژی هسته‌ای حق مسلم ماست، رخت برجام بر تن کرد و امروزه دولت انقلابی نیز در پی احیایش هست!
حقوق‌های نجومی و اختلاس‌های چند هزار میلیاردی و زمین‌خواری و آقازاده‌بازی و امضاهای طلایی و... نیز حاصل‌جمع کشورداری این مدعیان دروغین بود. زیرا بی‌ادعاها همان جوانان مردم بودند که در هشت سال دفاع مقدس با اجنبی جنگیدند و ریش خود به خون خویش خضاب نمودند، تا اینکه امروزه این جماعت از صدقه سر فخرفروشی بابت خون آن بزرگان به آلاف و اولوف برسند.
اما باید دانست، این رَویه پایدار نیست و سرانجام روزی فروخواهد پاشید. مگر اینکه تا هنوز دیر نشده، عقلای قوم دست به تجدیدنظر در آن بزنند. مردم خیلی نگران از هم پاشیدن بساط افراطیون نیستند، بلکه نگرانی اصلی آسیب جبران‌ناپذیر به ساختار و حیات کشور است.
تشکیل حکومت از هر نوعی، سرزمینی می‌خواهد و مردمی. جمهوری اسلامی را نمی‌توان روی هوا ساخت و بر اجنه حکومت کرد. بنابراین باید در حفظ آن سرزمین و آثارش و رضایت خاطر مردمانش کوشید.
زمانی که کسانی چون گنجی و میردامادی و اصغرزاده تحت فتاوای سروش و زیباکلام و امثالهم، مردم را در کوچه و خیابان و حتی در خانه و حریم شخصی‌شان به صلابه می‌کشیدند، دهۀ طلایی شصت تندروهای خشک‌مغز بود که بر فرمان هیچ بزرگی هم گردن نمی‌نهادند. اما امروزه و پس از فراز و نشیب‌های این چهار دهه، مردم دیگر تحمل هضم رفتارهای بازماندگان این جماعت اقلیت خشکه‌مقدس، خودرای، ظاهرفریب، خشک‌مغز و اختلاسگر را ندارند.
احترام قوانین و و حتی حدود الهی وقتی حفظ می‌شود که مردم نسبت به آن‌ها معرفت و شناخت پیدا کرده و خود با رغبت پذیرایش گردند. وگرنه تحمیل آن از سوی کسانی که مردم بالعینه فسق و فجورشان را می‌بینند که ثمری ندارد.

زیان کسان از پی سود خویش
بجویند و دین اندر آرند پیش

خوبست تا هنوز دیر نشده، اصل یکصد و هفتاد و هفتم قانون اساسی که در بازنگری اول و شرایط خاص همان دهه شصت معروف بر آن قانون افزوده شد، با همان شیوۀ مدنی و مسالمت‌آمیز دوباره به رای مردم گذاشته شده و به همان شکل سابق خود در سال ۱۳۵۸ بازگردد. زیرا مردم ایران پیش از افتادن حکومت به دست مذهبیون فعلی هم دیندار بودند و در نبود فرضی ایشان هم به دین و آیین خویش خواهند بود و نیازی به حفظ آن توسط کسی دیگر ندارند.
تندروی و افراط عاقبت خوشی ندارد. زنده‌یاد استاد ثاقب‌فر در یک سخنرانی، حتی به جوانان ملی‌گرا که عموما بوی افراط از رفتارهایشان به مشام می‌رسد، نهیب زدند که کاری نکنید تا وقتی حکومت به دست شماها افتاد، ۱۵ سال بعدش مردم از شما نیز متنفر شوند.
باید اندیشید و خرد پیشه کرد تا آرزوی براندازان ماهواره‌ای به همراه خواب‌های اربابان جهانخوارشان به گورستان تاریخ سپرده شود. باید عنان کار از دست افراطیون خارج و به دست نخبگان ملت سپرده شود.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد