برگرفته از تلگرام
گفتگو و کنکاشی پیرامون مطالب مندرج در تصویر فوق، میان دکتر آزاده احسانی (ایرانشناس)، سورنا فیروزی (کارشناس ارشد ژنتیک و باستانشناسی) و مهرداد ایرانمهر (پژوهشگر فرهنگی)، که در ذیل میآید.
آزاده احسانی:
من در یکی از نشستها در دانشگاه کنکوردیا (مونترال)، وقتی صحبت از جریانات فمنیزم و... در طول تاریخ غرب بود، و یک هندی و چند انگلیسی و یک عرب داشتند با حرارت دربارۀ موضوع «جنسیت در زبانها» و ارجحیت جنس مذکر از نظر دستوری صحبت میکردند، همین موضوع یکسانی جنسیّت در زبان فارسی را مطرح کردم.
نخست آنکه، هیچکس نمیدانست زبانی هم وجود دارد که جنسیتها در آن تفکیک نمیشود. دوم، با تعجب میگفتند پس چگونه میگویید یک زن یا یک مرد، فلان صفت را دارد؟
این موضوع، برای ما ایرانیها حل شده است، و متوجه اهمیت آن و غیرقابل درک بودنش برای دیگران نیستیم.
سورنا فیروزی:
البته پارسی باستان این ضمایر جداکننده را دارد. اما اینکه چه روی داده است که این مساله به همراه حالات صَرف اسم به مانند زبان آلمانی، پایدار نمانده و زبان فارسی تا این اندازه ساده و راحت شده است، یک رخداد بینظیر میباشد.
آزاده احسانی:
زبانهای باستانی ما و حتی برخی در ایرانی امروزین (در موارد نادر، مثلا نام جانوران و...) این ویژگی را دارند. اما آنچه یک زبان را در زمرۀ زبانهای پیشرفته قرار میدهد، همین اتفاقی است که برای زبان فارسی در طول تاریخ افتاده: یعنی رفتن به سوی سادگی و پختگی.
سورنا فیروزی:
اینکه چرا اینگونه شده، روشن نیست؟
آزاده احسانی:
قاعدتا یک دلیل ندارد. اما یک دلیل عمدهاش پشتوانۀ دور و دراز استفاده از این زبان در سطوح گسترده و پدید آمدن ادبیات پربار در این زبان است. زبانی که در یک بازۀ زمانی وسیع و در جغرافیایی وسیع مورد استفاده و پشتیبانی دولتهایی قدرتمند بوده، پس دارای ادبیاتی گسترده بوده است (منظور از ادبیات در اینجا، فقط متون ادبی نیست)، و در واقع سیر پدید آمدن اثر در زبان فارسی و کاربرد شفاهی آن، حدود 2500 سال قطع نشده است.(2500 سال با سند) این موضوع، یکی از دلایل پیشرفته شدن و تحول به سوی سادگی و پختگی است.
سورنا فیروزی:
پس چرا یونانی و لاتین درگیر این دگرگونی نشدند؟
آزاده احسانی:
دقیقا پرسش خوبی است. همانطور که گفتم، این تنها دلیل موضوع نیست و دلایل دیگری هم دخیل هستند. البته اینکه یونانی و لاتین از این ویژگیهای زبان فارسی (یعنی بازۀ طولانی زمانی پدید آمدن اثر، پشتوانۀ سیاسی قدرتمند در بازۀ زمانی طولانی و پدید آمدن ادبیات غنی) برخوردار بودهاند یا نه، جای بحث دارد. اما دلایل دیگر که مسائل فرهنگی، دینی و... هم هستند، در موضوع تحولات زبانی دخیلاند.
امروزه در میان زبانهای شناخته شده (به جز اسپرانتو که تکلیفش معلوم است)، انگلیسی در حال پیمودن این سیر سادگی دستوری است.
سورنا فیروزی:
دقیقا، من خودم شخصا همیشه باور داشتم آلمانی که این اندازه به ماندگاری صَرف باستانی اسامیاش مینازد، ابدا از انگلیسی روان کنونی جلوتر نیست، بلکه کاملا عقبتر و گریزدهنده است. اما باور مدرسین زبان دقیقا خلاف این دیدگاههاست.
آزاده احسانی:
درست است. از نظر علم زبانشناسی، عموما «زبان کامل» زبانی است که به سوی سادگی برود، مانند فارسی. اما خیلیها هستند که گمان میکنند یک زبان کامل (من اصلا معتقد به زبان کامل و ناقص نیستم. زبانها یا پخته و پیشرفتهاند و یا کهن و پیچیده) باید پیچیدگیهای دستوری باستانی داشته باشد. انگلیسی هم همۀ این پیچیدگیهای دستوری را داشته، اما در حال از دست دادن آنهاست.
مهرداد ایران مهر:
سورنا فیروزی:
منبع و تفسیر لطفا.
مهرداد ایران مهر:
فارسی در حال رسیدن به مرز نهایی پختگی و سادگیست. انگلیسیها امروز برای فهم نمایشنامههای شکسپیر هم ترجمۀ آنها را میخوانند.
سورنا فیروزی:
دقیقا یادمه یک آموزگار داشتیم که برای همین فارسی را به سخره میگرفت و میگفت «ببینید چه اندازه آنها پیشرفت کردند که شکسپیر را نمیفهمند و چه اندازه ما درجا زدیم که هنوز شاهنامه را میفهمیم!».
آزاده احسانی:
خب اینها نظرات عامیانه است، نظرات زبانشناسانه نیست. خیلی ساده هست، فارسی آخرین ویژگیهای کهن خود را در متون پهلوی از دست داد و از آن هنگام پخته و پیشرفته محسوب میشود. انگلیسی امروز، مانند فارسی در دوران اشکانی-ساسانی است.
سورنا فیروزی:
سپاس از آگاهی دادن شما.
آزاده احسانی:
خواهش میکنم.
مهرداد ایران مهر:
بُردار آبیرنگ (نمودار بالا)، نماد خط و زبان فارسی است که از هزارههایی بس دور و در خاستگاه خویش روند فراگشت پیوستۀ خود و نمو شاخهای از زبان ایرانی کهن را پیموده و اینک به آرامشی درخور دست یافته است. و اما بردار قرمزرنگ، نماد خط و زبان لاتین است که در هزارههای پسین، گویشورانش آن را در سرزمینی به دور از سرزمین مادری که خاستگاه زبان مادرِ ایرانی کهن بوده، پروردهاند.
ازین رو، ناگفته پیداست که نمیتوان از یک کودک نوپا، چشمداشت کارهای یک آدم بزرگسال را داشت. به همینگونه، میبایست دستکم هزارهای بر خط و زبان لاتین بگذرد تا با پالایش و پیرایش خویش، بتواند در پس آن، به پختگی و پیراستگی خط و زبان مهتر فارسی دست یابد.
در همین باره، میبینیم که دربارۀ فهم و دریافت زبان نیز همین رَویه استوار است. بدین معنا که ما هنوز هم چامههای سخنسرایان یکهزار سال پیش سرزمینمان را به خوبی درمییابیم، و بسیاری از واژگان پهلوی هنوز هم بر زبان روزانۀ ما روان است و واژگان فراوانی از کتیبههای پارسی باستان به خوبی برایمان آشناست. همچنین هنوز هم میتوان جای پای واژگانی از ایرانی کهن مانند «اَستَه» را در واژههایی چون «ایستادن (stand، stop)» و نیز «پرستیدن (پَهایریاَستَه، پرستاری)» دنبال نمود. اما همانگونه که آمد، انگلیسیها در فهم نمایشنامههای شکسپیر که همین سه چهار سدۀ پیش سروده شده نیز ناتوانند و ناچار آنها را برایشان به زبان انگلیسی امروزین ترجمه میکنند!
دکتر میرجلالالدین کزازی دربارۀ فراگشت واژگانی در زبان فارسی آوردهاند، «... واژههای ایرانی هنگامی که از روزگاران باستان و میانه به روزگار نو رسیدهاند، واژههای فارسی (دری) شدهاند و از دید ساختار آوایی، ساده و نرم و هموار گردیدهاند. برای نمونه، یک واژۀ درشت و گرانِ اوستایی مانند خوَرِنََه، در فارسی شده فرّ. از دید آوایی به فرجام خود رسیده است، یعنی واژهای مانند فرّ بیش از این کوتاه نمیتواند بشود».(نک: هدف سرهگویی و سرهنویسی)
آزاده احسانی:
بسیار عالی.
- مرزبانان
واقعا جالب بود...
مرسی
بسیار آموزنده و روشنگرانه بود . به شما افتخار میکنم و ممنونم که این اطلاعات رو در اختیار همه میگذارید ...
حتما ادامه بدید و کار دیگران هم به اشتراک بگذارید و اگر کانال تلگرامی دارید به همه معرفی کنید
سپاس گذارم
https://telegram.me/oldhistor