مهرداد معمارزاده طهران
نقدی بر شیوۀ جدانویسی در نگارش خط فارسی
امروزه برخی در نگارش واژگان فارسی، کار را به آنجا رساندهاند که چندین واژۀ جدا را آنچنان به هم میچسبانند که آدم فراموش میکند واژگان نخستین چه بودهاند.
اما گروهی نیز، از آن سوی بام افتاده و برای پرهیز از اینگونه پیوستهنویسی، به جدانویسیِ بدون مرزی روی آوردهاند که کار به سان دیگری به ویرانی گراییده است!
نمونهای از پیوستهنویسی:
بنامِ (به نامِ)، برونرفت (برونرفت)، همپیمان (همپیمان)، بیرویه (بیرویه)، بیهنر (بیهنر)، بآنها (به آنها)، بیاد (به یادِ)، میستاند (میستاند)، بزودی (به زودی)، زیستبوم (زیستبوم)، شیخنشینها (شیخنشینها)، بهرروی (به هر روی)، دانشپژوه (دانشپژوه)، پیمانشکن (پیمانشکن)، پسزمینه (پسزمینه)، رویهمرفته (روی هم رفته)، بیگمان (بیگمان)، بیاریِ (به یاریِ) و...
و اما، گمان کنید در هر خطِ یک نوشتار، به چند واژۀ جدا از هم نوشته شده، بربخوریم. بیگمان خواننده بخشی از این واژگان را با واژۀ پیش یا پس از خود اشتباه خواهد گرفت:
ده کده (دهکده)، بی هوده (بیهوده)، به تر (بهتر)، به روز (بهروز)، به ناز (بهناز)، آب رومند (آبرومند)، پای تخت (پایتخت)، روی داد (رویداد)، گه واره (گهواره)، راه رو (راهرو)، هم کار (همکار)، کنج کاو (کنجکاو)، دست مال (دستمال)، دل ربا (دلربا)، بزن گاه (بزنگاه)، راه زن (راهزن)، پای دار (پایدار)، دست رنج (دسترنج)، دست کم (دستکم)، ماه واره (ماهواره)، گم راه (گمراه)، بن گاه (بنگاه)، دانش گاه (دانشگاه)، یک سان (یکسان)، ناهم گون (ناهمگون)، پی روان (پیروان)، هم راه (همراه)، پای بند (پایبند)، جهان گرد (جهانگرد)، راه نمایی (راهنمایی)، ره نمود (رهنمود)، فرمان ده (فرمانده)، رزم ناو (رزمناو)، پاسخ گو (پاسخگو)، گل آب (گلاب)، گل چین (گلچین)، پیش وند (پیشوند)، بی گانه گی (بیگانگی)، پیش روی (پیشروی) و...*
(توضیح آنکه، نیمفاصلهگذاری نیز دگرگونی خاصی در آسیب بیان شده، پدید نخواهد آورد)
در پی فراگشتهای بسیار در زبان کهن ایرانی، امروزه واژگانی چند چنان در هم آمیختهاند که دیگر به سان یک واژۀ یگانه درآمده، و اینک جدانویسی آنها کار نادرستی خواهد بود.
بیابان (بی + آب + ان)، همسر (هم + سر)، دلبر (دل + بَر)، دستاورد (دست + آورد)، تَنبان (تن + بان)، نگهبان (نگاه + بان)، کشاورز (کشت + ورز)، سپهبد (سپاه + بُد)، پشتیبان (پشت + ی + بان)، هماهنگ (هم + آهنگ)، چنبره (چند + بَر + ه)، یخچال (یخ + چال/ه)، گلاب (گل + آب)، خاکستر (خاک + آتور: آتش)، دشمن (دُش: بد + من: اندیشه)، گوناگون (گونه + ا + گونه)، پایگاه (پایه + گاه)، دلاور (دل + آور)، غمگین (غم + گین)، ترسناک (ترس + ناک)، پیاپی (پِی + ا + پِی)، نامزد (نام + زد)، آبشخور (آب + خور)، دلواپس (دل + وا + پس)، پشتوانه (پشت + ؟) و...
زبان فارسی از توان بالایی در واژهگزینی برخوردار بوده و همین توانایی در به کارگیریِ پیشوند و پسوند در واژهسازی، زبانهای فارسی، سانسکریت و لاتین را بر زبانهای سامی، آلتایی و... برتری بخشیده است. اما اگر بخواهیم مردم کشورمان با اینگونه تواناییها در زبان ملی خویش آشنا شوند، راهش این نیست که به جدانویسیِ بدون مرز روی آورده و هزار آسیب را به جان بخریم.
برای مثال، باید نوشتار ارزشمند «توانایی زبان فارسی در معادلسازی»(دکتر محمود حسابی) را در میان جوانان گسترش داد، تا ایشان به بزرگیهای فرهنگ خویش پی برده و با آن آشتی کنند؛ نه آنکه در یک نوشتار و به بهانۀ شناساندن ریشۀ واژگان، آن اندازه واژگان را جدا از هم بنویسیم که خواننده به جای فهمیدن معنای آن، بیشتر سر در گریبان گردد. واژگانی که شاید در زمینههای گوناگون ستارهشناسی، تاریخ، داروسازی، هوا-فضا، حقوق، دیرینشناسی و یا حتی یک داستان ساده بوده و اساسا خواننده در پی شناخت ریشۀ واژگان در آن نباشد.
مطابق پژوهش دکتر محمود حسابی، واژگان فارسی به مانند همۀ زبانهای خانوادۀ ایرانی که از هند تا اروپا گستردهاند، 1500 ریشه، 250 پیشوند و 600 پسوند دارند (در جمع، 2500 واژۀ اصلی)؛ که با آمیختن آنها، آستانۀ توان واژهسازی در این زبانها از 226 میلیون تا بینهایت واژه خواهد رسید.
در این شاخۀ زبانی، واژگانی که از ریشهها گرفته میشوند و همچنین واژگانی که از افزودن پیشوند و پسوند به دست میآیند، یک واژۀ مستقل شمرده میشوند. بنابراین نگارش آنها نیز همانی خواهد بود که در یاد کاربران مانده است. هویت مستقل یک واژه، میبایستی حفظ شود تا خدشهای بر معنا و مفهوم برخاسته از آن وارد نگردد. برای نمونه، «دستاورد» یک واژه است، نه دو واژه.(«دست آورد» یعنی چه؟ دستی که آورده شده یا آوردن دست؟) «میانرودان» نیز یک واژۀ یگانه بوده و نام مکانی جغرافیایی است، و دیگر نمیتوان «میان» را با «رود» و «ان» جدا نوشت: «میان-رود-ان»!
وسواس در جدانویسی، آسیبهای دیگری نیز در پی دارد. بدینگونه که، به تُندخوانی آسیب زده و خواننده ناچار باید برای خواندن هر واژه، درنگ نماید. گمان میکنید نوشتن واژۀ «پیشرفتگی» به گونۀ «پیش رفته گی» کار درستی است؟ آیا یک خواننده به هنگام خواندن این واژه، نمیبایست برای خواندنش درنگ نماید؟ حال این خود جدای از نادیده انگاشتنِ نکتههای نگارشی در دستور زبان فارسی است. زیرا در واژگانی که واک «ه» در پایان آن آمده است، باید که واک «گ» را در حالت وجه توصیفی، جایگزین آن نمود. مانند: زندگی (زندهگی)، برازندگی (برازندهگی) و...
برخی از دوستانی که پیرو شیوۀ جدانویسی هستند، میگویند: «درباره جدانویسی، استاد خالقی مطلق نوشتاری در کتاب "گلرنجهای کهن" دارند که نشان میدهد نخستین نسخههای شاهنامه از این روش بهره بردهاند».
اکنون باید پرسید، به راستی در طی 1000 سال گذشته، چند نسخۀ کهن به شیوۀ جدانویسی نگاشته شده و چند نسخه به همین شیوۀ معمول امروزین؟ آیا ما اینک ملزم به رعایت شیوۀ نگارش یکی دو نسخۀ کهن هستیم، یا رعایت شیوۀ معمول و مرسوم انبوه نسخ بر جای مانده از روزگار کهنه تا امروز؟
خوبست برین نکته نیز نگاه داشته باشیم که، از زمان نگارش همان انگشتشمار نسخههای جدانویسیشده تاکنون، زمانی به درازای یک هزاره گذشته و خط و زبان ما نیز به فراخور فراگشت یافته است. با پدید آمدن فراگشت در نوشتار و خط فارسی، برخی واژگانِ جدا به هم پیوسته و واژگانی نو را در ادب و فرهنگ ما پدید آورده است. واژگانی چون دستاورد، پیامد، ایستگاه، سنگواره، رختشویی، کفپوش، پیشرانه، نمایشگر و...
مرتضی کاخی در کتاب «شیوۀ نگارش» آورده است:
«برخی گفتهاند، چسبیدهنویسی موجب مشکل شدن نگارش فارسی میشود! و شگفتا که میگویند، پس باید کلمات را جدا نوشت، مثلاً نوشت "چه گونه گی، نه چگونگی" یا نوشت "بی چاره و بی هوده، نه بیچاره و بیهوده"، چون کودکان و نوسوادان دچار سردرگمی میشوند. اما اینها فراموش کردهاند، اصل بر این است که استقلال کلمه باید حفظ شود. این یک قاعدۀ دستوری فارسی و جهانی است ... در کلمات مرکب چون واحد معنایی جدیدی است، باید همراه با وحدت معنایی، وحدت صوری هم در شکل نگارش انعکاس یابد. بنابراین قاعده باید حفظ شود. البته طبق این مَثل که "استثنا قاعده را تأیید میکند"، یعنی هر قاعدهای استثنا دارد و استثنا موجب تقویت قاعده میشود، قاعدههای دستوری هم میتوانند استثنا داشته باشند. ضمناً کودکان و نوباوگان و نوسوادان ما، به هیچ وجه خونی رنگینتر از گذشتگان خود یا کودکان و نوباوگان و نوسوادان سایر اقالیم جهان ندارند. آنها هم با قاعده طرف میشوند و استثنا را یاد میگیرند و یادگیری همواره زحمت و مرارت دارد و نمیتوان آن را تبدیل به راحتالحلقوم کرد. برای مثال، وقتی یک کودک انگلیسی، کلمۀ کارد را به صورت نایف (Knife) مینویسد و میخواند، آیا این پرسش برایش پیش نمیآید که حرف K و تلفظ آن در این کلمه کجا رفت؟ آیا فرهنگستان انگلستان یا آمریکا برای سادگی کلمه و راحت شدن کودک، K را از سر این کلمه برداشتهاند؟ اگر بخواهیم اطفال چینی را با الفبای 800 حرفی و تصویری مثال بزنیم یا اطفال هندی را که با 400 زبان در کشورشان روبرو هستند، این دلسوزی برای کودکان ایرانی قدری لوسبازی به نظر میرسد».
به هر روی، امروزه پیشنهاد «جدانویسی» از سوی برخی در فرهنگستان ادب فارسی، دردسرساز شده و ما را برای خواندن نوشتههایی که بر پایۀ این نگاه نگاشته میشوند، با دشواری روبرو ساخته است. زیرا در خط و زبان فارسی، به جز خوانشِ آوایی، ویژگیهای دیگری نیز نهفته است. از آنگونه، چشم ما ساختار واژگان را دیده و معنای آن را در مغز پردازش میکند. بنابراین نیازی نیست برای خواندن یک واژه، همۀ واکهای آن را بخوانیم. چرا که با نخستین نگاه، معنای آن برایمان روشن میشود.
خط فارسی، تنها خطی در جهان است که از آوانگاری ریزکاوانه و حساسی برخوردار است. از این رو، دستکاری در ریخت جاافتادۀ واژگان و ایجاد نویسههایی مندرآوردی، ساختارِ پی افکنده شده در حافظۀ کاربران را به هم ریخته و این ویژگیِ بیمانند در خط و زبانمان را از میان خواهد برد. برای نمونه، رهرو (رهرو)، بهتر (بهتر)، بازیکن (بازیکن)، گهواره (گهواره)، جوانمردانه (جوانمردانه) و...
همچنین، هنگامی که مثلا میخواهیم بنویسیم «آن رفتار جوانمردانه نبود»، چنانچه این نوشتار با شیوۀ جدانویسی (به ویژه در فضای مجازی) باشد، اینگونه خواهد شد «آن رفتار جوان مردانه نبود»! واژۀ «پیشرو» نیز به همین ترتیب، به هنگام جدانویسی (پیش رو) معنای دیگری خواهد یافت. به راستی، جدانویسان چه قانونی برای جلوگیری از بروز چنین خطاهایی پیشنهاد میکنند؟
خوبست همواره این سفارش نیاکان را به یاد داشته باشیم، «اندازه نگهدار، که اندازه نکوست».
بنابراین بهتر است مرزی برای پیوسته و جدانویسی فراهم آید، تا کاربران ایرانی همچنان استوار بر میانۀ بام فرهنگ خویش بایستند!
* پیآمد (پیامد)، دستگیره (دستگیره)، کفپوش (کفپوش)، همسایه (همسایه)، آشپز (آشپز)، لبخند (لبخند)، گلچین (گلچین)، رهگذر (رهگذر)، پشتکار (پشتکار)، یکنواخت (یکنواخت)، یکدیگر (یکدیگر)، شبانگاه (شبانگاه)، دروغگو (دروغگو)، کمبود (کمبود)، کاوشگر (کاوشگر)، لبریز (لبریز)، رختشویی (رختشویی)، دلخواه (دلخواه)، دلباخته (دلباخته)، پیگیری (پیگیری)، خوشآیند (خوشایند)، گردهمآیی (گردهمایی)، پیشنهاد (پیشنهاد)، دلنشین (دلنشین) آنگاه (آنگاه)، پسوند (پسوند) و...
***
کاربرد یای اضافه در واژگان منتهی به، ه
http://kuroshebozorg.blogsky.com/1394/09/19/post-121