نوشتار ایرانی

نوشتار ایرانی

فرهنگ و تاریخ اجتماعی ایرانیان
نوشتار ایرانی

نوشتار ایرانی

فرهنگ و تاریخ اجتماعی ایرانیان

جایگاه جشن‌های ایرانی در گاهشمار خیامی


مهرداد ایرانمهر

درازای جشنهای ایرانی، گاه پهلو به پهلویِ دیرینگی این سرزمین و دیرپایی مردمانش میزند.

پارهای از این جشنها چون نوروز و مهرگان، خود ریشه در خاستگاه مردم این سرزمین داشته و از یاد و باورهای ایشان جدا نیست. هزاران تن از این مردمان در سرتاسر کارنامۀ درازآهنگ این مرز کهن، همراه با شادی و باورهایی استوار، جشنهایی اینچنین زیبا را برپا داشته و یکی پس از دیگری، رخت از پهنۀ این گیتی بربسته و مگر یادی از خویش بر جای ننهادهاند.


اما در پس هزارهها، هنوز هم مردمانی که برین خاک گام مینهند، به گویشهای زیبای ایرانی سخن گفته، همان فرهنگ و آیینها را دارند و همان جشنها را برپا میکنند، که در پس ما نیز چنین خواهد بود.

از آن میان، جشنهای ماهانهاند که به روزگاری چند، با شکوه فراوان برگزار میگشته و شمار آنها برابر با ماههای سال - دوازده - میباشد. بدین سان که نیاکانمان، سال را به ۱۲ ماه (بر پایۀ باور دوازده هزارۀ ایرانی) بخش کرده بودند، و در یک گاهشمار از گاهشمارهای گوناگون خود، هر ماه را به ۳۰ روز و هر سال را ۳۶۰ به همراه ۵ روز پنجه برمیشمردند. در این روش، هر روز نام ویژهای داشت و هرگاه که نام یکی از روزها با نام همان ماه برمیخورد، آن روز را به همان نام جشن میگرفتند.


نزدیک به یک هزارۀ پیش، دانشمندی بزرگ از ایرانزمین برخاست و بر پایۀ جستار در دانشهای کهن ایرانی، بر آن شد تا گاهشماری نو پدید آورده و کبیسه (بَهیزک) در سالشمار خورشیدی ایرانی را سامانی نو بخشد؛ که در پس یورش تازیان به ایران و به برهان کبیسه نکردن، اندکی پیچ و تاب خورده بود!

بنابراین «حکیم عمر(کیوان) خیام نیشابوری» به یاری دفترهای کهن بازمانده از روزگاران کهن این سرزمین و نیز یاری برخی دانشمندان همروزگار خویش، سرگرم بررسی اختران شد و سرانجام توانست بیمانندترین گاهشمار جهان را که مایۀ سربلندی همۀ ما ایرانیان است، پی نهد.




همانگونه که امروزه نیز آشکار است، زمین بر چنبرۀ کشیدهای، گرد خورشید میگردد و بر پایۀ گرایش راستای خود، تابستان و زمستان را پدید میآورد. زمین به هنگام تابستان در نیکرۀ شمالی، بیشترین درازا از خورشید را دارد. اما از آنجا که در این زمان، گرایشِ راستایش به سوی خورشید است، روزها بلند و «تابستان» است. همچنین هنگامی که زمین به نزدیکترین درازا از خورشید میرسد، از آنجا که درین هنگام گرایشِ راستایش در نیمکرۀ شمالی پشت به خورشید است، بنابراین در آنجا روزها کوتاه و زمستان خواهد بود.

همچنین نیاز است یادآوری نماییم، هنگامی که زمین در نیمهای از راه خود که دورتر از خورشید است، جای میگیرد؛ کندتر راه پیموده و این نیمه را در ۲۶ و نیم هفته (۱۸۶ روز - ۵۱ درصد از سال) میپیماید، و این همان نیمۀ نخست سال است؛ تا اینکه سرانجام به برابری دوبارۀ روز و شب در آغاز پاییز میرسد. همچنین هنگامی که پویش در نیمۀ کوتاهتر از راه خود را میآغازد، با شتاب بیشتری این راه کوتاهتر را پیموده، بنابراین زمانی به اندازۀ ۲۵ و نیم هفته (۱۷۹ روز - ۴۹ درصد از سال) نیاز خواهد بود تا دوباره به برابری روز و شب در آغاز بهار برسد، و این همان نیمۀ دوم سال میباشد.


 

با بهرهگیری از چنین شیوهای بود که خیام توانست گاهشمار نوینی پدید آورده و با گنجاندن دوبارۀ کبیسه ۴ ساله در آن، بیهمتاترین گاهشمار در همۀ روزگاران پیش و پس از خود را بنیان نهد.

بزرگترین برهانی که درین راه پیش روی خیام بوده، همانا پایهگذاری هنجارترین سالشمار خورشیدی در جهان بود و بس. بنابراین پیوند دادن برهانهای دیگری در این زمینه به پژوهشهای این اندیشمند بزرگ ایرانی، از آنگونه که بگوییم او میخواست با این کار خود، جای جشنهای ماهانه را درست کند(!)، ستمی دوچندان بر حکیم بزرگ نیشابور و فرهنگ ایران خواهد بود.

چرا که به روزگار وی، تنها کورسویی از آن گونه جشنها بر جای مانده بود و بنابراین زمان برگزاری آن جشنها نمیتوانسته که برهان کار خیام باشد. و از سوی دیگر، اگر بخواهیم کار سترگ و بیهمتای وی را که بر پایۀ بنیانهای ستارهشناسی و گردش اختران پی نهاده شده، تنها به ارزش برگزاری چند جشن برآورد نماییم، کاری مگر بیارزش کردن دانش و فرهنگ ایرانی نکردهایم.


و اما، برخی دوستان درین باره همۀ توان خویش را بر روی گفتۀ دیگر دانشمند بزرگ ایرانی «ابوریحان بیرونی» گذاردهاند که برای نمونه در آثارالباقیه آورده: «... جشن سپندارمزگان (اسفندگان)* در پنجمین روز از ماه اسفند که سپندارمز است، برگزار میگردد»، بنابراین این دوستان بر همین پایه، میگویند که چون بیرونی گفته این جشن در پنجمین روز از اسفندماه است، پس اینک و در گاهشمار نوین (خیامی) نیز میبایست که چنین باشد!

چنانچه اندکی ریزبینانهتر نگاه کنیم، خواهیم دید که بیرونی پیش از خیام میزیسته و در آن هنگام هنوز گاهشمار «خیامی» پدید نیامده بوده است. بنابراین وی بر پایۀ همان گاهشمار «۳۰ روزه» چنین گفته، که در زمان «بیرونی» درست هم بوده است.

دوم آنکه بیرونی گفته، «پنجمین روز از ماه اسفند، "سپندارمز" است». بنابراین «جشن اسفندگان» برابر با روز سپندارمز از ماه اسفند خواهد بود، نه پنجمین روز از ماه اسفند. از این رو، بیرونی «نام» پنجمین روز از ماه را آورده است، نه «شمارش» آن را. اگرچه که این دوستان خواستهاند با «اَوَرداد (خداداد)» نامیدن روزهای سیویکم از ۶ ماه نخست سال، این کاستی در برداشت خویش را بپوشانند، که میدانیم پوشانده هم نشده است.(این دوستان پیشنهاد دادهاند برای باز شدن گرۀ کار، بیاییم و روزهای سیویکم از هر ماه در گاهشمار خیامی را «اَوَرداد/خداداد» بنامیم!)

اکنون نکته اینجاست که در گاهشمار ایرانی، هر ۴ سال یکبار و در سالهای کبیسه، سال ۳۶۶ روزه میشود، و آن یک روز بیشتر از ۳۶۵ روز را «اورداد» مینامند. نه اینکه بیاییم و در هر سال «۶ روز» اورداد دلبخواهی برای خودمان بتراشیم.


همانگونه که آمد، در گاهشمار آیینی، ۱۲ ماهِ ۳۰ روزه به همراه ۵ روز پنجه، روی هم ۳۶۵ روز سال را میسازند؛ که هر ۴ سال یکبار به سال کبیسۀ ۳۶۶ روزه میرسیم و آن یک روزِ پس از پنجه را نیز «اَوَرداد گویند». همچنین در این میان، چند روز پایانی و نیز آغازینِ هر یک از ۱۲ ماه سال در این گاهشمار، همیشه و همواره بدین گونه است،

«... زامیاد، مانترهسپند، اَنارام / هُرمزد، بهمن ...».

و برای نمونه در آن، جشن آذرگان (آتش) در روز آذر از ماه آذر برابر با سوم آذرماه در گاهشمار نوین برگزار میگردد؛ نه آنگونه که این دوستان میگویند، در نهم آذر که روز «دی به مهر» است! نیز همانگونه که گفته شد، جشن اسفندگان (سپندارمزگان) در روز سپندارمز از ماه اسفند (نَه ۵ اسفند)، برابر با بیست و نهمین روز از ماه بهمن در گاهشمار نوین (خیامی) برپا میشود.

و اما در این گاهشمار پیشنهادی از سوی گرامیانی که در پی زدودن و کنار نهادن گاهشمارهای کهن ایرانی بوده و میخواهند که با آمیختن دو گاهشمار آیینی و خیامی، گاهشماری نو در انداخته و جشنهای ماهانه را در آن به جای نام، زین پس بر پایه شمارۀ آن روزها برگزار نمایند؛ روزهای پایانی و آغازین ماهها در ۶ ماهۀ نخست سال، با ۵ ماه پس از آن و همچنین با دوازدهمین ماه سال نایکسانی دارد.


بدینگونه که، در ۶ ماهۀ نیمه نخست سال اینچنین است،

«... "مانترهسپند، اَنارام، اَوَرداد" / هُرمزد، بهمن ...»

و همین روزها در ۵ ماهۀ پس از آن - مهر تا بهمن - اینگونه،

«... "زامیاد، مانترهسپند، اَنارام" / هُرمزد، بهمن ...»،

و شگفتا که در ماه اسفند نیز روز «اَنارام» ندارند! و بدین سان، روزهای پایانیِ آن ماه در گاهشمار پیشنهادی ایشان و نیز نخستین روزهای فروردین، بدینگونه است،

«... "آسمان، زامیاد، مانترهسپند" / هُرمزد، بهمن ...».


و میبینیم که خیلی آسان، روز اَنارام را نیز از ماه اسفند پاک کردهاند! و باز پرسشی در میان است، آن هم اینکه آیا در سالهای کبیسه، ۳۶۶ اُمین روز سال در گاهشمار پیشنهادی ایشان، «اَوَرداد» است یا «اَنارام»(؟)

به هر روی، داوری درین باره را به خوانندگان وامیگذاریم، که آیا این همه گونهگونی در نام روزهای پایانی هر ماه از ماههای پیشنهادی دوستانی که در پی ساخت گاهشمارِ نغزتری از گاهشمار خیامی هستند، بجاست یا نابجا؟ زیرا که این بزرگواران، تنها به بهانۀ برداشت شخصی چند استاد، و از آن میان استادان پورداوود، دوستخواه، خالقیمطلق، کزازی و... درین باره، امروزه همچنان بر برگزاری جشن اسفندگان در روز ۵ اسفند در گاهشمار خیامی برابر با روز خور(!) از ماه اسفند در گاهشمار آیینی، و آن هم تنها به دلخوشی اوردادسازی(!) در ۶ ماهۀ نخست سال، پای میفشارند.


یکی از این دوستان میگفت، بیرونی در همان آثارالباقیه آورده که، «دهمین روز از ماه بهمن "سده" است و پنج روز پیش از آن، سپندارمز میباشد». ازین رو، این دوست میگفت، «پس پنجم بهمنماه، سپندارمز است. بنابراین یک ماه پس از آن نیز که پنجم اسفندماه باشد، روز سپندارمز خواهد بود».

اکنون در پاسخ این گرامی نیز میگوییم، در گاهشمار ۳۰ روزه که به روزگار بیرونی کاربرد داشته، جشن سده در دهم بهمنماه و در درازای ۵۵ روز از نوروز برگزار می‌گشته است (۲۰ روز از بهمن با ۳۰ روز اسفند و ۵ روز پنجه)، و ۵ روز پیش از آن روزی که بیرونی گفته «سپندارمز» است، ۶۰ روز تا نوروز درازا دارد؛ بنابراین ۳۰ روز پس از آن نیز روز سپندارمز از ماه اسفند یا همان جشن اسفندگان است که در آن گاهشمار، در درازای ۳۰ روز تا نوروز خواهد بود (۲۵ روز اسفند + ۵ روز پنجه).

ازین رو، چنانچه در گاهشمار کنونی نیز ۳۰ روز از نوروز (۲۹ اسفند) بازگردیم، به ۳۳۵ اُمین روز سال (۲۹ بهمن) خواهیم رسید، نه ۳۴۰ اُمین روز سال که پنجم اسفند در گاهشمار خیامی است.


همچنین بار دیگر یادآور میشویم که جای جشنهای ماهانۀ ایرانی در سال، چه در گاهشمار کهن و چه در گاهشمار نوین، در درازای پایداری از آغاز و پایان سال جای میگیرد. برای نمونه، «جشن خوردادگان» هزاران سال است که در درازای ۶۶ روز از نوروز جای گرفته و برگزار میگردد، اما اگر بخواهیم بر پایۀ دگرگونیهای پیشنهادی این دوستان نگاه کنیم، آن جشن در ۶ خردادماه خیامی و برابر با ۶۸ روز از نوروز جای خواهد گرفت.

به هر روی، این گرامیان امروزه پای میفشارند که باید با در هم آمیختن دو گاهشمار «آیینی - ۳۰ روزه» و «خیامی»، گاهشمار نوینی پدید آورد. در پاسخ این سخن نیز میگوییم، پدید آوردن گاهشماری نغزتر از گاهشمار خیامی، کاریست نشدنی؛ و از سوی دیگر، امروزه نیازی هم برای این دگرگونی به چشم نمیخورد.

ما میبایست که روزهای آیینی خویش را بر پایۀ همان گاهشمار کهن، و نیز کارهای دیوانی و سالانۀ خود نیز را بر پایۀ گاهشمار نوین انجام دهیم؛ که در این باره باید گفت، اینکار را بانوان خانهدار ما نیز دربارۀ «امور مذهبی» خود انجام داده و در انجامش با هیچگونه گرفتاری هم روبرو نمیشوند. بدینگونه که روزهای مذهبی را با گاهشمار مَهی (قمری)، و کارهای روزانۀ خود و خانواده را با گاهشمار خورشیدی انجام میدهند.

امروزه مردم ما، نام و نشان و چرایی جشنهای کهن کشورمان را به درستی نمیدانند، چه رسد که بخواهیم با دستکاری در روز برگزاری آنها، همان برخی هممیهنان را هم که اینک به شناخت فرهنگ ایران روی آوردهاند، دودسته و سردرگم نماییم.


به هر روی، باز هم میگوییم، آیا گمان میکنید، بشود جشن اسفندگان را به جای روز سپندارمز از ماه اسفند برابر با ۲۹ بهمن در گاهشمار نوین (خیامی)، در روز خور از ماه اسفند برابر با ۵ اسفند در گاهشمار کنونی برگزار نمود؟ آنچه روشن است، اینگونه دودستگی و چنددستگیها، راه را برای جا افتادن روزهای بیمایه و بیریشهای همچون ولنتاین و... در میان آن گروه از جوانان بیخبر و ناآگاه بر فرهنگ کشورمان باز مینماید؛ که باید با همگرایی بیشتر، از فراهم آمدن و گسترش زمینههای این سان بیگانهپرستیها جلوگیری نمود.

 

در همین باره پرسش اینجاست، در فرهنگ کشوری که در آن زن را «کدبانو» به معنای فروغ و روشنایی خانه مینامند، و سخنسرایانش دربارهاش چنین میگویند،

خردمند و بادانش و ناز و شرم / سخن گفتن خوب و آوای نرم (فردوسی)

و یا آنکه شاه فرزانهشان - کوروش بزرگ - دربارۀ ایشان میگوید،

«... بانوان سرزمین من بزرگ و برازندهاند»؛

آیا رواست جوانانش به فرهنگی بیگانه (غرب) روی آورند که در آن، زن را woman به معنای «از پهلوُی مَرد درآمده» میخوانند، و یا آنکه سرکردۀ فرهنگیشان - ارسطوی مقدونی - سپاسگزار است که، مرد آفریده شده نه زن و یا برده(؟!)، چرا که ایشان (ایونیها - یونان) زن را «صاحب روح» نمیدانستند، همچنین نظام بردهداری داشته و بردگان را «آندروپودون (جانور دوپا)» مینامیدند.

 

در این میان، برخی جشنهای ایرانی که بسی کهنتر میباشند، برهانی جدا برای برگزاری دارند که پیوندی نیز به روز و ماه ندارد، مانند نوروز، تیرگان، مهرگان، چله و سده.

«نوروز» آغاز بهار و سال است که جشنهای امروزین آن از «چهارشنبه سوری» آغاز و در «۱۳ به در» پایان مییابد؛ و یادآور گذر سیاوش از آتش، آفرینش جهان و بر تخت نشستن جمشید و نیز پایان هزارۀ دوازدهم و آغاز دوبارۀ زندگانیِ جهان خواهد بود.

«جشن تیرگان» نخستین روز تابستان است و با بلندترین روز سال آغاز میشود که یادآور پرتاب تیر آرش از فراز دماوند میباشد**.

«جشن مهرگان» نیز جشن خرمن و برزیگران است که آغازین روز پاییز بوده، و برابری دوبارۀ روز و شب و نیز چیرگی فریدون بر ضحاک را یادآور است.

«شب چله» آغاز زمستان و بلندترین شب سال بوده و در این شب است که آناهیتا در بلندای آن «مهر» را به زاد برمیآورد.

«سده» نیز برابر با دهم بهمنماه، و کهنترین جشن ایران و جهان است و یادآور پیدایش آتش به یاری هوشنگ پسر سیامک شاه پیشدادی میباشد.

«۷ آبان» هم سالروز نگاشته شدن نخستین منشور حقوق بشر جهان به فرمان کوروش بزرگ می‌باشد.


به هر روی، این ۶ جشن به همراه «جشن اسفندگان»، اینک ۷ جشن بزرگ سالانۀ ما ایرانیان را پدید آوردهاند. و بر ماست که این یادگاران کهن نیاکانی را پاس داشته و با برگزاری شکوهمندشان، از آنها و نیز فرهنگ فرخندۀ ایرانی پاسداری نماییم.



*جشن بزرگداشت «زن و زمین» است که هر دو بارورند، و ایرانیان در این روز (روز سپندارمز - پنجمین روز - از ماه اسفند در گاهشمار کهن برابر با ۲۹ بهمن در گاهشمار نوین) بانوان را گرامی داشته و به فراخور این فرخندگی، جشنی بزرگ و باشکوه برپا میکرده و میکنند. یادآور میگردد که جشن اسفندگان برابر است با روز سپندارمز از ماه اسفند، نه ۵ اسفند! و نیز آنکه چنین روزی در گاهشمار آیینی، برابر خواهد بود با روز ۲۹ از ماه بهمن در گاهشمار خیامی؛ و باز نه اینکه جشن اسفندگان روز ۲۹ بهمنماه باشد، چرا که جشن اسفندگان برابر است با روز سپندارمز از ماه اسفند. بنابراین این جشن، نه ۵ اسفند است و نه ۲۹ بهمن، زیرا گاهشمار آیینی بر پایۀ «نام» پیریزی شده، نه «شماره».


**برخی، جشنهای تیرگان و مهرگان را نیز از دستۀ جشنهای ماهانه به شمار آورده و برهان آن را بر پایۀ برخورد نام روز و ماه میدانند، و آنها را روزهای دهم تیر و سیزدهم مهر برمیشمارند (جدا از آن گروهی که با دستکاری در گاهشمار، این روزها را ۱۳ تیر و ۱۶ مهرماه به شمار میآورند). اما میدانیم، همانگونه که نوروز برابر با آغازین روز بهار - و سال - است، و چله نیز نخستین شب از زمستان و آغاز آن است، بنابراین روزهای آغازین تابستان و پاییز هم برابر با جشنهای بزرگ آغاز آن یا همان تیرگان و مهرگان میباشد. ازین رو، ۴ گاهاَنبار (گهنبار - فصل) سالانه، جشنهای بزرگی در آغازین روز خویش دارند که نوروز، تیرگان، مهرگان و چله، این ۴ جشن بزرگ ایرانیاند. اما شوربختانه باید بگوییم، آن گروهی که با شگفتی بسیار، دو جشن بزرگ تیرگان و مهرگان را در روزهای ۱۳ تیر و ۱۶ مهر میدانند، با رخنهای که در دستگاههای دولتی دارند؛ برای نمونه، توانستهاند به دولتیان که بدبختانه در زمینۀ شناخت اینگونه روزهای ایرانی، آدمهای کمآگاهی هستند، بپذیرانند که روز سیزدهم تیرماه برابر با جشن تیرگان بوده و یادآور پرتاب تیر آرش از فراز دماوند است!، و بدینگونه این روزِ من‌درآوردی را به نام «روز دماوند» در گاهشمار کشور جا انداختهاند. دولتیها هم بدون آنکه بر چرایی برگزاری این جشن و دیگر جشنهای ایرانی و نیز برهان برگزاری آنها آگاه باشند، آن را پذیرفتهاند. این در جایی است که اگر اندکی درست بنگریم، در استورۀ زیبای آرش، آن تیر میبایست در بلندترین روز سال (یکم تیرماه در گاهشمار نوین) پرتاب شده باشد، تا آنکه سواران بتوانند به کمک روشنایی بلند آن روز و دنبال کردن تیر پرتاب شده، به مرز ایران و توران برسند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد